سلام یعنی آبروم رفت امروز عصر خسته و عصبانی بودم از دست بچه ها همسرم اومد خونه بهش گفتم بچه ها رو بگیر، میخوام برم بیرون راه برم و با دستگاه ورزش کنم یه دفعه دیدم سپهر و ترانه میگن ما هم میاییم و هی غر میزدن و تارا هم هی بهونه میگرفت و همسرمم داشت باهاشون بحث میکرد که اذیت نکنید و خلاصه اوضاع قاراشمیشی (غاراشمیش) بود.... منم عصبانی تر شدم رفتم تو اتاقم لباس بپوشم، همینطور غر میزدم و با عصانیت بدون اینکه چراغ اتاق رو روشن کنم لباس میپوشیدم، خلاصه با سرعت نور آماده شدم و از دست بچه ها فرار کردم رفتم بیرون یه ده دقیقه ای راه رفتم، یکم که آروم شدم نگاه کردم دیدم: شلوار قهوه ای پوشیدم مانتو مشکی روسری سرمه ای کتونی صورتی یعنی قشنگ چند نفر به صورت خیره سر تا پام رو نگاه کردن آب شدم از خجالت با این تیپم ولی با اعتماد به نفس کامل به پیاده روی و ورزشم ادامه دادم و خم به ابرو نیاوردم
اینکه تو درست میگی، معنیش این نیست که من اشتباه میکنم، فقط زندگی رو اونجوری که من دیدم ندیدی!!!