یه اقایی خیلی بهم نزدیک میشد خیییلی غیرمستقیم مدام از آینده میگفت از اینکه چقد منو دوس داره به دلش نشستم انرژیم مثبته براش همش از خودش تعریف میکرد و خلاصه خیلی نخ میداد ولی همونموقعم یه بار برگشت گفت من اهل دوستی نیستم و تنهایی رو دوس دارم .بعد چن وقت گفت من شیفته رفتارت شدم و به گیف فرستاد که پسره یهو دختر رو بوس عاشقانه میکنه (از لب)
منم اخراش احساسمو بهش گفتم دیکه دیدم علنا بهم ابراز علاقه کرد
یه مدت خبری ازش نشد گفتم این چه رفتاریه میاید وابسته میکنید میرید .شما منو سردرگم کردین از یه طرف میگی دوسم داری از یه طرف جواب نمیدی
برگشت گفت من قبلا هم بهت کفته بودم ترجیهم تنهاییه
😐😐
منم اب پاکیو ریختم رو دستش و کلا خدافظی کردم اونم هیچی نگفت دیگه
بنظرتون اشتباه کردم تکلیف خودمو روشن کردم ؟همش عذاب وجدان دارم میگم کاش هیچی نمیکفتم حداقل امیدوار بودم الان خیلی حالم بده چون خیلی وابسته شده بودم حتی با اینکه ارتباطی نبود بلد بود چیکار بکنه تا دلو ببره با خودش