2737
2734
عنوان

تحمل نکردم!

1103 بازدید | 23 پست

امروز مامانم اینا خونه نبودن ظهر جایی نبود ارغوان ببرم تا باباش بعد از اداره اومد استراحت کنه تا ساعت پنج به زور با هزار ترفند نگهش داشتم که سر و صدا به اتاق نرسه و باهاش کلیپ دیدم  و بازی  کردم ساعت پنج که حسابی بمب انرژی شده بود و حوصله اشم سر رفته بود آماده شدم بردمش مسجد بعد نمازم رفتیم سینما که ارغوان لحظه ننشست یعنی تمام مدت فیلم من داشتم با مصیبت تو تاریکی دنبالش میگشتم بازیش گرفته بود یه لحظه بالا بود یه لحظه پایبن تا پیداش میکردم فرار میکرد خلاصه ساعت رسید به نزدیک هشت شب ! 

زنگ زدم به شوهرم که بیا دنبالمون اومد وقتی سوار شدیم  مغزم رو به انفجار بود گفت بریم نمایشگاه کتاب گفتم خدایی حوصله گرفتن ارغوان ندارم الان بریم تو اون دریای کتاب فقط باید بگیرمش منو ببر خونه اونم گفت مگه چیه حالا دو دقیقه کنترلش کن من یه دور بزنم حرفی نزدم گفت میخوای ببرم خونه مامانم بریم با هم نمایشگاه از خدا خواسته گفتم آره تو رو خدا اونم به سمت خونه مادرش حرکت کرد یهو نظرش عوض شد گفت ساعت ۸ شبه کجا ببرمش خودم یه دنیا کار دارم حالا باید تو رو بگردونم 🥲

گفتم من از اول گفتم میرم خونه شروع کرد به دهن کجی که آره الان میگفتی ببر خونه مادرت حالا یادت از خونه اومده و .... من اصلا چرا به شما گوش بدم بکپید تو ماشین تا کارامو انجام بدم !!! 

نگهداشت مقابل یه لوازم ورزشی و رفت داخلش به خودم نگاه کردم بعد این همه تحمل شیطنت های ارغوان درست اونجا که بریدم حالا باید مثل یه گوسفند مینشستم تو ماشینش تا اون برای خودش خرید کنه و .... 

سوئیچ از رو ماشین برداشتم اومدیم پایین بغض بدی داشتم در ماشین قفل کردم رفتم نزدیک مغازه سوئیچ نشون دادم گذاشتم رو پیشخوان و با ارغوان پیاده اومدم 

!

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

چه جالب بقیشم بذار لطفا

میشه برای شادی روح خواهرم صلوات بفرستی اگه فرستادی بگو منم برات بفرستم مهربونم )                                        مامانِ یه دخملِ فرفری 👧                                             شاعر میگه که "موهای فرفریت شده دلیل این زندگی "                                   آقا علی نین آروادی 😌                                                   به قول دکتر انوشه که میگه : گیریم عذرخواهی کردی برای حرفی که زدی با ذاتی که آشکار شد چه میکنی ؟!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

شوهر منم تحمل پنج دقیقه نگهداری بچهارو نداره.

اونوقت من بی حوصله و کسلم میگه حالا مگه چیکار کردی🥴🥴

مامان: بله.....!میدونستی عشق یه مرد مال زنه؟!خب اونوقت اون زن از نظر تو کیه؟مامانم، عشق من مال توئه😍🌱🌻واینگونه من مردم واست💫🧿 پسررررم🧿💫

بغضم ترکیده بود بیشتر خسته بودم سرم درد میکرد یه کم پیاده رفتم تا تاکسی پیدا کردم بی هدف اولش آدرس خونه رو دادم اما حالم خیلی بد بود نزدیک خونه امون یه کافه است اونجا پیاده شدم یه شکلات داغ برای خودم و یه شیک برای ارغوان حتی نمیتونم بگم چقدر گرمای اون فنجون نیاز داشتم دو دستی چسبیده بودمش خواستم فارغ باشم و فقط به خودم فکر کنم تمام مدت نوشیدن اون شکلات خواستم به هیچی فکر نکنم حتی به برگشتم به این خونه .

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
2740

ساعت نه بود که برگشتم خونه ارغوان حسابی خسته شده بود یه ساعت داشتم بدنش ماساژ میدادم که زودتر بخوابه منم بدون شام یا هر چیزی فقط مسواک زدم پناه آوردم به اتاق اما خوشحالم که تحملش نکردم ! 


یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

🥲🤍

آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت،وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود،اندوه پنهان بود .با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ،از تنهایی معصومانه دستهایت ،آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت ،ودر گیرو دار ملال آورِ دوران زندگی ات ،حقیقت زلالیِ دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ،و اینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ،در انتظار تو  ...💛🪴🍀🌿مینیمالیست 🧚‍♀آرزوهایم را به خدایی سپردم که یوسف را از ته چاه به پادشاهی رساند ...            💌 یادداشت های روزانه ام .
باز شما میتونی خودت برگردی ما با دوتا بچه تا حالا چند ساعت منتظر نشستیم تو ماشین تا آقا کارشون تموم ...

خیلی اذیت میشه آدم منم میدونستم بمونم باید یه ساعت مثل مجسمه بشینم تا کاراش انجام بده و فقط با ارغوان درگیر باشم که نکننننن ! منم اولین بارم بود که زدم بیرون عموما تحمل میکردم

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
میگذره عزیز،بزرگ میشه فراموش می‌کنی 

دعا کن یه کم آروم بگیره جونم داره درمیاد

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
خیلی اذیت میشه آدم منم میدونستم بمونم باید یه ساعت مثل مجسمه بشینم تا کاراش انجام بده و فقط با ارغوا ...

شوهرت چی گفت عزیزم وقتی برگشتی با ارغوان 

دعوات نکرد

آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت،وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود،اندوه پنهان بود .با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ،از تنهایی معصومانه دستهایت ،آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت ،ودر گیرو دار ملال آورِ دوران زندگی ات ،حقیقت زلالیِ دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ،و اینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ،در انتظار تو  ...💛🪴🍀🌿مینیمالیست 🧚‍♀آرزوهایم را به خدایی سپردم که یوسف را از ته چاه به پادشاهی رساند ...            💌 یادداشت های روزانه ام .
شوهرت چی گفت عزیزم وقتی برگشتی با ارغوان  دعوات نکرد


نه خداروشکر گمونم فهمید منتظر انفجارم عموما خوشش نمیاد هیچ زحمتی برای ما بکشه همینکه گفتم بیا دنبالمون انگار خیلی بهش فشار اومده بود منم نخواستم صداش دربیاد اومدیم اول زیر غذاش روشن کردم بعد راهی اتاقم شدم . غذاش به راه باباشه بقیه براش مهم نیست

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687