2737
2739

هم دلم می خواد آدمی پیدا بشه که بهم بخوره ( نه صرفا اینکه ایده آل باشه) 

هم می ترسم از مسائلی که بعدش ممکنه پیش بیاد 

من وااقعا آدم پر توقعی نیستم حتی از نظر مالی و شغلی و....ولی نمی دونم چرا آدم مناسبش به پستم نمی خوره 

22 سالمه، حس می کنم دیگه داره دیر میشه 😞 همه همسنام تو فامیل ازدواج کردن 

از طرفی دلم می خواد با ادم خوبی برم تو ابطه که به ازدواج ختم بشه و از طرف دیگه از دستم کاری برنمیاد و میگم صبر کنم هرچی خدا می خواد پیش بیاد..


نمی دونم چرا نمی تونم بیخیال این افکار بشم 

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇   https://abzarek.ir/service-p/msg/839149
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742

سنی نداری که اصلا خیلی خل باشی ب ازدواج فکر کنی. خیلی دلت کلفتی بشور بساب میخواد تازه طرفتم شانس بیاری اهل خیانت و دروغگویی نباشع . بچه ننه نباشه

ب این چیزا فک کن برو استخدام شو بهتریاش برات زجه میزنن

ا                               

جالبه منم ۲۱ سالمه ومیدونم زوده ولی دوس دارم حس کنم یکی بهم توجه داره از بعد ۲۰ سالگی اینجوری شدم حس مضخرفیه اهل رل واین داستانام نیستم یعنی بلدم نیستم

نی نی سایت ،شهر عجایب...😐😶
2740
ازدواج خوبه  فکرشم خوبه  ولی چراااا پنج شنبه شبا همه یادش میوفتن اخع؟!😐😂

پنج شنبه ای در کار نیس . همه روزه مث هم بعده یمدت تکراری آقا میبینی فیلشون یاد هندستون میکنه بزور پول تو جیبی تو میده بشینید دنبال دنبال حرفه اتون.

فک میکنین اوناییک تو ماشینا نشستن خوش خوشانشونه ن جانم همش قهر و بی احترامی

ا                               
سنی ندادی که اصلا خیلی خل باشی ب ازدواج فکر کنی. خیلی دلت کلفتی بشور بساب میخواد تازه طرفتم شانس بیا ...

معلمم، درکنارش درسمم می خونم ولی نمی دونم چرا این زجه زدنه فقط برای بقیه اس

نمی دونم شانسه 

قسمته یا چی 

هرکسی هم میاد سمتم شرایطش نمی خوره بهم

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇   https://abzarek.ir/service-p/msg/839149

متاسفانه دخترا از ترس اینکه بمونن دست به انتخاب های اشتباه میزنن آخرشم پشیمون میشن،عزیز من ۲۲ سال واقعا دیر نیست که غصشو میخوری عجله نکن که یه عمر پشیمونی داره هر موقع آدم مناسبت اومد ازدواج کن و به هر کسی بله نگو

پنج شنبه ای در کار نیس . همه روزه مث هم بعده یمدت تکراری آقا میبینی فیلشون یاد هندستون میکنه بزور پو ...

بابا چرا انقد ناامید میکنید همه رو یه نفر زندگیش روال نبود دلیل میشه همه مث اون باشن😐 

والا من که راضیم

جالبه منم ۲۱ سالمه ومیدونم زوده ولی دوس دارم حس کنم یکی بهم توجه داره از بعد ۲۰ سالگی اینجوری شدم حس ...

دقیقاااا همین حالتم و جالب تر اینکه وقتی کسی ناشناس پیام میده تو منطقی ترین حالت ردش می کنم 

یعنی اهل دوستی نیستم ولی می خوام که ادم درستی کنارم باشه و انقدر تنها نباشم

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇   https://abzarek.ir/service-p/msg/839149

وای منم همه دوستام ازدواج کردن و نصفشون عروسی گرفتن..

نمی‌دونم چرا خواستگار خوبی واسم نمیاد که منم یک بارم که شده حس خوشبختی رو بچشم، از هیچی شانس نیاوردم

دلم واقعی شدن سناریوهای ذهنمو میخواد.
متاسفانه دخترا از ترس اینکه بمونن دست به انتخاب های اشتباه میزنن آخرشم پشیمون میشن،عزیز من ۲۲ سال وا ...

مرسی..حرفات یکم آرامش داد🤝   

مالـفیسـنت :                                     Maleficent یا مـالفیسِـنت ؛ ملکه قلمرو جادویی مـوزر || یک پری جوان با دو بال بزرگ وزیـبا💫            "اِستِفان ، جوانک روستایی جاه طلبی که درجنگلی در دور دست ها، مالفیسنت را می یابد و به او کمک می کند ... و این ، آغاز یک رابطه احساسی میان یک پری و انســـان می شود؛  غافل از آنکه، استفان ،در اندیشه رسیدن به تاج وتخت پادشاهی بود. که شرط آن ،بال های زیبای مالفیسنت بود (زیرا شاه مالفیسنت را بسیار قدرتمند میدانست و به دنبال نابودی او بود ...)                        شب هنگام ، مالفیسنت ، استفان را دید ؛ با خوشحالی به سمتش پرید ، بال هــایش را بست و سرش را بر شانه ی او گذاشـت و لبخند زنان به خواب رفــت.                     سحرگاه چشمانش را باز کرد ، استفان را ندید ؛ خواست دنبالش بگردد ، امـا زمین خورد ؛ بالــــهایش نبود ... استفان بالهایش را بریده بود ... وآن روز تبدیل شد به پری شرور ... او شرور نبود ... انسانها او را مالیفسنت کردند.. " اگه دوست داشتید حرفی بهم بگید، اینجا بنویسید 👇   https://abzarek.ir/service-p/msg/839149
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فردا...

تهرونییی | 32 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز