گزاشته یادش کابینت روشویی نمیدونم پسرم چجوری پیداش کرده بود آورده بود باهاش بازی میکرد شوهرم از دستش گرفت پسرم گریه میکرد مامان گفت ولش کن تمیزه قبول نکرد ازدستش گرفت پسرم هم گریه میکرد من ناراحت شدم به شوهرم گفتم اون زیرپایه ازدستهای تو تمیزه اونم برگشت بهم گفت ماشالله به ادبت