2733
2739
عنوان

درخواست طلاق(کمکم کنین)

164 بازدید | 12 پست

سلام من دختر ۲۵ ساله لیسانس حسابداری دارم تک دخترم خیلی دختر آرومی بودم ۲و ۸ ماه ازدواج کردم ۱ ماه اومدم خونه خودم شوهرم ۳۳ سالشه روزای اول ازدواج خیلی خوب بودیم تا این ک از پارسال اخلاقش عوض شد شروع کرد ب بددهنی و ... اونقد تحمل کردم که صبرم سر اومد ۸ خرداد قهر کردم تا ۲۸ مرداد ۳ ماه خورده ای قهر بودم چون دست روم بلند کرد مثل همیشه ،ازش شکایت کردم تا بفهمه ک من انقد ترسو نیستم (راستش خیلی ازش میترسم خیلی ضعیفم)که تو این چن وقت دنبالم بود منم برگشتم و آشتی کردیم ۱۸ آذر ماه با این ک خانوادم میگفتن شوهرت عوض نمیشه (خانوادم با شوهرم قهرن)بازم گفتم نه اون قول داده و خوب شده خلاصه سرتون درد نیارم اومدم خونه خودم بهونه ها شروع شد اذیتم میکرد من یک بدی دارم خیلی فضولی میرم پروفایل دوستام آشناها و.. نگاه میکنم دیروز برای بازارکار حسابداری ند جا رفتم آموزشگاه یکی رو انتخاب کردم شب بود منتظر بودم شوهرم از راه برسه و جاتون خالی سمبوسه درست کردم(همه چی آماده بود جز پنیر پیتزا )که شوهرم ب جز پنیر پیتزا خیلی چیزا آورد جلو در خونه گزاش شوهرم گف گرسنمه زودتر شام رو بیار من هم سمبوسه درست کردم هم صحبت می‌کردم باهاش که چ اتفاقاتی افتاد صحبتم که تموم شد خواستم عکس استادی که قرار بود بهم یاد بده بهش نشون بدم دید ک عکس ها از قبل باز بوده چیزی نگفت و خوب بودیم بعد شام یخورده رو صندلی نشسته بودم ک بحث رو شروع کرد ک اصلا ب وسایلا های دمه در نگاه کردی گفتم خوب سریع اومدی گفتی شام بیار ک قهر کرد و رف اتاق منم داشتم اونا رو مرتب میکردم خودش اومد سمتم بعد ک خوب شدیم میدونس ب یک سریالی علاقه دارم داشتم نگاه میکردم یهو وسطش دادو بیداد شروع ب توهین کرد ک باز قهر کرد دوباره اومد سمتم گف ببخشید آشتی کنیم منم دیگ از کاراش کلافه شدم گفتم نمیخوام دید آشتی نمیکنم بهونه همون عکس های استاد کرد و شروع ب توهین ب خودم و خانوادم زد شد مثل قبلنا (ب حدا وندی خدا خودش منو میشناسه اهل خیانت و این جور چیزا نیستم )خلاصه خودم رفتم سمتش .فتم ببخشید تند رفتم دیدم گف طلاق میخوام مهریه تو مثل سگ ميندازم جلوت گفتم چیه چرا اون س ماه قهر بودم اینطوری حرف نمیزدی بدش اومد ک ب روش اوردم همش ب خانوادم توهین میکرد گفتم باشه ببخشید ک اینو میگم یخورده باهاش ور رفتم دیدم مثل قبل نیس ک قهر میکرو نمیزاش دست بزنم این دفعه گزاشت دست بزنم و رابطه برقرار شد وقتی کارش تموم شد یهو پیش هم خوابمون  برد دیدم نصف شب منو پرت کرو اونور صبح پاشدم گفتم چیه دیشب ک حال کردی هیچی نگفتی مثل قبلنا نگفتی دست نرن گف مگ مجبورت کردم گفتم ن ولی بدت هم نیومد حالم بهم خورد ی طوری شدم احساس میکنم واقعا جای من توی این خونه نیس گف تصمیمت بگیر تا شب ک بر میگردم گفتم چ تصمیمی ولی جیزی نگف گفتم تو طلاق میخوای خودت برو گف طلاقت میدم ولی قبلش هم خانوادتو عذاب میدم هم خودتو منم اعتنا نکردم رفتم اورژانس اجتماعی با اونا در میون گزاشتم گفتن اشتباه کردی ک عکسشو دیدی ولی تنبیه این نیس ک طلاقت بده از بس قهر آشتی کردی اینطوری شده دوباره باز پشیمون میشه ولی هیچ وقت خودتو کوچیک نکن منت کشی نکن بزار تهدیدش بکنه حتی با شوهرم تلفنی حرف زد گف الا و بلا طلاق میخوام گف شما انقد خانمتون رو زدین بخشیدتتون طلاق نخواس حالا سر ی چیز کوچیک طلاق میخوای ؟دید حرف خودشو میزنه گف باشه خدافظ مشاورم گف ب هیچ عنوان بدرد نمیخوره اگ دوباره اومد سمتت هیچ وقت سمتش نرو منت کشی نکن هر اتفاقی افتاد اول ب خانوادت بگو از صبح هر حرفی ک زد انجام دادم ولی خیلی میترسم ضعیفم حتی مشاورم گف برگه ای آورد ک امضا کنی انجام نده بگو کسی ک طلاق میخواد خودش بره درخواست بده از هیچی نترس (آخ شوهرم گف ک ابروتونو تو محل میبرم کاری میکنم نتونین از کوچی بیاین بیرون)چیکار کنم اللن منتظرم بیاد خیلی میترسم ب خانوادم سپردم ک شب ب پلیس زنگ بزنن یا خودم زنگ میزنم چی کار کنم بنظرتون باز این خر میشه ک برگرده ب این فکر نیستم آشتی کنم میخوام حسابشو برسم 

دلمو شکوندی خدا من ک هدیه قشنگتو دوس داشتم چرا آخه 😔

عزیزم تو فقط کم تجربه هستی ... صبوری و بیخیالی رو یاد بگیر و سعی کن خودتو قوی کنی که اینقد محتاج محبت نباشی

خدايا ارامشي عطا كن كه بپذيرم انچه را كه نميتوانم تغيير دهم. خدایا چرا منو تو امتحانای سخت قرار دادی ؟ 
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



عزیزم تو فقط کم تجربه هستی ... صبوری و بیخیالی رو یاد بگیر و سعی کن خودتو قوی کنی که اینقد محتاج محب ...

یعنی همش تهدیدم میکنه ک به خانوادت زنگ میزنم و فحش میدم نترسم چیکار کنم؟

دلمو شکوندی خدا من ک هدیه قشنگتو دوس داشتم چرا آخه 😔
2742
یعنی همش تهدیدم میکنه ک به خانوادت زنگ میزنم و فحش میدم نترسم چیکار کنم؟

معلومه که نترس مگه جنایت کردی که میترسی 

خدايا ارامشي عطا كن كه بپذيرم انچه را كه نميتوانم تغيير دهم. خدایا چرا منو تو امتحانای سخت قرار دادی ؟ 

مردا همینن فقط حرفشو میزنن تو هم اصلا نترس چیزی هم به خانوادت نگو عادی باش مثل همیشه انگار نه انگار که چیزی شده

گفت طلاق بگو من طلاق نمیخوام حواست هم جمع کن که گول نخوری یوقت

بزار یخورده آروم بشه از خونه هم نرو


تو عصبانیت تهدید میکنن فحشمیدن بدوبیراه میگن تو دعوا که شیرینی پخش نمیکنن ... اونم عصبانی شده اینجوری تورو تهدید کرده نقطه ضعف دستش نده 

خدايا ارامشي عطا كن كه بپذيرم انچه را كه نميتوانم تغيير دهم. خدایا چرا منو تو امتحانای سخت قرار دادی ؟ 
2740
شوهرت یا بچه است یافیلش یاد هندستون کرده . بذار خودش درخواست طلاق بده اینطوری مجبوره حق و حقوق ات و ...

ب مشاورم همینو گفتم گف نه بنظرم چون زیاد قهرودی آشتی کردین هر بار تو کوتاه میومدی بدتر شده 

دلمو شکوندی خدا من ک هدیه قشنگتو دوس داشتم چرا آخه 😔
تو عصبانیت تهدید میکنن فحشمیدن بدوبیراه میگن تو دعوا که شیرینی پخش نمیکنن ... اونم عصبانی شده اینجور ...

اخه چندین بار میخواس جلو خودم ب خانوادم زنگ بزنه ک انقد ترسیدم گفتم غلط کردم ولی مشاورم گف دیگ نگو ب رو خودت نیار

دلمو شکوندی خدا من ک هدیه قشنگتو دوس داشتم چرا آخه 😔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687