شوهرم خیلی از مامان باباش دلگیره
میگه دوسم ندارن از همون اول با من حال نمیکردن
شوهر من تو فقر بزرگ شد
میگه چون همیشه دستشون خالی بود هیچ وقت نگفتم برام کاری کنین میگه دوست داشتم خودشون انجام بدن من اصرار نکنم
حالا هم که بزرگ شده وقتی میبینه پدرش علنا به اون داداشش بیشتر محبت و عشق و رفاه میده دلگیر میشه
یروز پیشم گریه میکرد میگفت قلبم درد میگیره وقتی میبینم در زبون میگن فرق نمیدیم اما در عمل تبعیض قائل میشن
منم چند وقتیه متنفر شدم از کارای پدرشوهرم اینا
کمتر دلم میخاد ببینمش
یعنی واقعا انقد سخته فرق نزارین بین دو تا بچه؟؟؟
انگار شوهر من نطفه اینا نیست انگار از جوب پیداش کردن
خیلی زشته رفتارشون من که دارم زجر میکشم بیچاره شوهرم چی میکشه واقعا.
کسی هم مشکل ما هست ایا؟؟