مامانم که فوت شده. خواهری که باهاشمم که یه شهر دیگس
خواهر و داداشمم که اینجا هستن که قهریم و نمیان
ما رسم داریم میریم جلوی کسی که از مکه امده. همه فامیل ها میان مهمونی هم میدن
الان که فکرش میکنم
من تنها عروسش هستم که هیچکس نمیاد از طرف من.
قلبم به درد امد حتی از فکرش
اون حجم از خجالت و حرف و حدیث رو نمیدونم چطور تحمل کنم.