مادرم بد اخلاقه چیکار کنم

مادر منم یه روانیه به تمام معناس

امان از مامانای خشمگین ناراضی😕😕

لابد پولاتم تو خونه خرج میکنی و بازم این رفتارو میبینی🥴🥴

عیبی نداره عزیزم، به دل نگیر، مادر منم همینطوری هستش، من اون زمان که مجرد بودم، خیلی اذیتم میکرد، الان ماهی یه بار میبینمش، اونم پیر شده و به سختی حتی راه میره، میگم کاش قدر اون دوران رو میدونستم، الان دلم میخواد برم پیشش زندگی کنم ولی دیگه خونه زندگی خودم رو دارم، این نیز بگذرد

کامل درکت میکنم انقدر مادر من آشغال بود ک وقتی توی دوران مجردیم میرفتم بادوستام سفر ، وقتی برمیگشتم وسایل اتاقمو میریخت بیرون ک ینی برو شوهرکن ازت بدم میاد. بعضی وقتا چیدمان خونه رو تغییر میدادم سریع ب حالت قبل برمیگردوندش، پول نداشتم گوشواره بخرم بهش گفتم دلم گوشواره میخاد سریع فرداش میرفت گوشواره هاشو میانداخت جلو چشم من. ازش متنفرم.زندگی و جوانی منو تباه کرد.خداروشکر ک الانم روز خوش نداره.

اخه انقدر حسادت از دختر خودش!!!!!!

خوبه حداقل تو خونه خرج نمیکنی دلت بسوزه

سعی کن جمع های مجرد خوب پیدا کنی و با ادمای زیادی اشنا بشی، از بین اونا میتونی ازدواج کنی

ولی خوب طرفتو بشناس

مادر من💔💔

اشکال نداره عزیزم دیگه گذشته، حتما حکمتی داشته که نشده، از الان سنت برا ازدواج بهتره و ادم پخته تر میشه

سعی کن خیلی با مادر و خانواده ت قاطی نشی و سرت به کار خودت باشه تا کمتر اذیت بشی

مادر پدرمنم جهاز خوبی بمن ندادن بااینکه وضع مالیش خو به. همش موقع خریدن جهاز باهم جنگ داشتنو پدرم میگفت الهی خیرازاین وسایل نبری. چون دوس نداش برام پول خرج کنه. خیلی خانه پدرم عذاب کشیدم خیلی زیاد. من مجردیم سرکار میرفتم دوشیفت ، وقتی ظهرمیومدم خونه تازه شروع میکردم ب تخم مرغ زدن یه نهار نمیذاشت بااینکه میدونس دوباره یکساعت بعدش باید برم سرکار.

مادر منم عصبیه و خسته شدم دیگه بخوام برم اب هم بخورم با ترس میرم و اگه بخواد باهام حرف بزنه با ترس جواب میدم و بعضی وقتا با اون ک حرف میزنم لکنت میگیرم و تو جمع همه ش میترسم یچیزی بهم بگه و همیشه سرکوفتم میزنه 

خیلی خسته م خدایا

کامنتارو میخونم باورم نمیشه مامانا چرا باید این رفتارو با بچه هاشون داشته باشن

پس چرا ما انقدر خودمونو واسه بچمون هلاک میکنیم