چند روزی بود حال روحی خوبی نداشتم.خودخوری میکردم و خیلی تو فکر و خیال بودم.همش گریه.مامانم پیشنهاد داد بریم سفر تا روحیم عوض بشع ولی چون شوهرم شرایطش و نداره ننیتونه باهام بیاد.من با خانوادم میرم و پسرم.ولی اصلا خوشحال نیستم.از الان دلم واسه شوهرم تنگ شده.ولی به خاطر تغییر روحیم مجبورم برم.الان به نظرتون من زن بدی هستم شوهرم و میزارم و بدون اون میرم؟عذاب وجدان گرفتم
خدایا ممنونم به خاطر زندگیم...به خاطر خوشبختیم...