من که خیلی کنجکاوم.البته جنبه دونستنم ندارم.دوستش و خانمش اومدنخونم.ن داشت واسه همسرم خاطرات زنده میکرد.گفت یادته با بچه ها دعوا شد فلانی انقدر خورده بودداشت بارفیکس میرفت.بعدا ازش با خنده پرسیدم دعوا سر چی بود میگه یادم نیست.فلانی انگار ره کسی تکه انداخته بود دعوا شد.حالا دل تو دلم نبود که واقعا دوستش تکه انداخته بوده