سلام دوستان چن وقت دیگ عروسی خودمه توی جهیزیه مشکل خوردم،،، کالای شوهرم ۵ تا هس (گاز_یک تخته فرش_سرویس چوب _یخچال و ماشین لباس شویی_تلویزیون) حالا پدرم میگ فرش باید شوهرت بگیره شوهرم زیر بار نمیره از نظر مالی متوسطی جفتمون شوهر من از اونایی هس ک هر چی میخره بهترین میخره منم تک دخترم بین خانوادم و شوهرم موندم خیلی ناراحتم نمیدونم باید چیکار کنم خودمم پولی ندارم ک خودم بخرم دیگ بحثی نباشه چیکار کنم
روی صحبتم با استارتر هست نه شما دوست عزیز ..وقتی با هم راجب چیزی موافق نیستیم و بحثی میکنیم بهت توهین نمیکنم فقط داریم بحث میکنیم قضیه رو ناموسی نکنید تو رو خدا..جنبه بحث داشته باش..انقدر واسه چیزای بی ارزش قسم خدا ندید..اسم کاربریم رو دوس داشتم این بزارم وگرنه املام خوبه خانم معلم🙂مخالف صد در صد ازدواج فامیلیم چرا؟ برای فهمیدم جوابش یه سر برو بخش اعصاب کودکاندوست عزیزی که لطف میکنی وارد تاپیک من میشی : لطفن به کلمات و لحنت خیلی توجه کن عزیزم ، درسته تاپیک زدم و نظر خواستم اما دلیل نمیشه شما به خودت اجازه استفاده از هر ( لحن و کلماتی ) رو بدی، من مسئول عقده های کسی نیستم ، پس از اونجا که هیچکدوم اعصابمون رو از سر راه نیاوردیم ،بیخیال تاپیک من بشو و برو♥️🌹❤️دوستدار اعصاب خود و دیگران
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا
سلام دوستان خوبم من همونی هستم که شوهرم بیماری صرع داشت و بعد کرونا بیماری برگشته بود همراه بیماری پانیک..بیماری پانیک درباره برگشته چیزی میدونید کمکم کنید خیلی خستم
همه چیزها رو که شوهرت خریده شما نمیخواین چیزی بخرین
دوستی ممنوع❌زهره هیچ وقت تورو نمیبخشم❌ دوست صمیمیم بود سالیان سال باهام خوش بودیم سوار لاک پشت بودیم😏😁 یه روز از روزها زمستون بود سوز سرما بود زهره میخواست ازدواج کنه بره خونه بخت در پوست خودش نمیگنجید زهره در مطب دکتری کار میکرد منم بیشتر وقتهای استراحتش میرفتم پیشش یه روز که من اونجا بودم از غذا دکترم زودتر اومد مطب وقتی ما رو با هم دید گفت دوست داره ازدواج میکنه تو نمیخوای ازدواج کنی من گفتم نه فعلا ناگهان زهره حرف خیلی خیلی سنگینی زد که من در جای خودم خشک منگ شدم وای وای هنوز که هنوز باورم نمیشه زهره گفت گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف این تازه یه حرف سنگین شه چه سو استفاده های که از من نکرد میدونست دوستش دارم هر کاری بگه انجام میدم نصف عمرمو حروم زهره کردم که بعد دربیاید بگه میخواستی نکنی میخواستی نیایی اشکالی نداره زهره من خدایی دارم ولی خیلی خوشحالم که باهات کات کردم دیگه تو زندگیم نیستی تنهایی خیلی بهتر یه دوست نامرد بی وجدان داشته باشی حالا من دستم به گوشت رسیده منم میگم پیف پیف بو میده 😏😁😜☺️ زهره با دوست های خانوادگیش خیلی زود صمیمی میشد شب ها خونشون میموندن چون شوهر داشتن میدونست لاس بزنه با شوهراشون لاس زن قهاری بود ولی چون من شوهری نداشت حق موندن تو خونشونو نداشتم یه بار امتحانش کردم رد شد غیر مستقیم من مامانمو از خونشون بیرون کرد چون شوهری نداشتم که باهاش لاس بزنه واقعا برای خودم متاسفم با همچین کسی دوست بودم کسی بعد از ازدواج 180درجه عوض شد هم شوهر داشت هم. دوست پسر وای اصلا باورم نمیشه زهره ی من میشناختم یروز به این نقطه برسه 😐😏 میگویند تنهای پوست آدم را کلفت میکند میگویند عشق دل آدم را نازک میکند میگویند درد آدم را پیر میکند و من امروز گرکدن دل نازکی هستم که پیر شده است...😑😐😧😔