2733
2734
عنوان

خانواده شوهرم ولکنم نیستن 🥺

1944 بازدید | 95 پست

شیش سال خونه مادرشوهر بودم تو یه اتاق خونمون نیمه تموم بود.از اون اتاق بیرونمون کردن با شوهرم گفتن برید خونه خودتون ساخته شده . حدود یکماه تو یه اتاق ازخونمون زندگی کردم شوهرمو راضی کردم اومدم شهر زندگی . اینم بگم اصلا حتی بیرونمون کردن من باز رفتوامدداشتم. با خوبی اومدم شهر زندگی اخرین بار عید رفتم سر زدم خواهرشوهرم سعی میکردن بی محلی کنن منم مثل خودشون خشک بودم و دقیق مثل خودشون . بعدازاون  و خدا خواست ماه دوم باردار شدم. جدا از اون سر کار میرفتم . وهنوز خبر بارداریمو به کسی ندادم . شوهرم گفت میرم سرکار یه هفته بعدش پدرشوهرم به شوهرم گفت زنت نمیخاد بره دکتر بچه بیاره پیگیر دکتر بشید وقت برا کار هست .شوهرمم گفت نیاز به دکتر نداره خودش بچه داره . دیگ خبر پخش شد 

/بعد از هفت سال مامان شدم 🥺🥺ایشالادفعه بعدی امضام اینه ک مامان شدم :) مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با این کفش ها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم.....
2731

خواهرشوهرم اصلا زنگ نزدن یه تبریک بگن نه به من نه شوهرم . بعداز گذشت هفت ماه هنوز یبارم زنگ نزدن بهم تاحالا خلاصه گذشت دیگ هردفعه از اونجا یه بحث مینداختن فامیلی و منم قاطی میکردن منم زیاد ارتباط نداشتم باهاشون گفتم هرچی میگن بگن 

/بعد از هفت سال مامان شدم 🥺🥺ایشالادفعه بعدی امضام اینه ک مامان شدم :) مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با این کفش ها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم.....

چه زودی هم انگ میزنن به خانمه! خب به پسرش بگه خودش اول بره دکتر … والاااااا

آمده ام ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده /ای حرمت ملجا درماندگان/ دور مران از در و راهم بده/ ای که عطا بخش همه عالمی/ جمله ی حاجات مرا هم بده

بعد دوماه مجبور به عمل شدم و اون زمان حقوق شوهرم دوماه عقب افتاد بود بی پول بودیم یبار یکیشون نه زنگ زد نه تعترف برا کمک چون خطر سقط. داشتم . منم انگشترمو فروختمو عمل کردم . بعد از عمل دریغ از یبار زنگ زدن یکیشون . حالا من به درک بچه برادرشون بود بعداز هفت سال یه سراغ میگرفتن 

/بعد از هفت سال مامان شدم 🥺🥺ایشالادفعه بعدی امضام اینه ک مامان شدم :) مادر فقط آن زنی نیست که هر صبح با صدای دردانه اش بیدار میشود...من هم مادرم...منی که وقتی شب در خواب تو را میبینم دلم نمیخواهد هرگز صبح شود...وقتی در خواب تورا در آغوشم میبینم میدانم که ندارمت....ولی دلم برایت میلرزد...صبح که بیدار میشوم لبخند به لب دارم...چون روی ماه تو را دیده ام...چون تو در اغوشم بودی...چون بوی تنت رابه ریه هایم کشیده ام...حتی در خواب و برای یک لحظه...آری من هم مادرم... مادر فرزند ندیده و نیامده ام... مادر تویی که برای داشتنت روزهای قشنگ جوانیم را در مطب دکتر ها و بیمارستانها گذرانده ام...مادرتویی که برای داشتنت مشت مشت قرص میخورم وصدها امپول میزنم...منی که تمام تنم ازمرحمت امپولهای گران قیمتم کبود است... من و امثال من مادر تر از هر مادری هستیم...مادرانی زجرکشیده...مادرانی که ثانیه به ثانیه روزهایمان را با حسرت داشتن دلبندمان میگذرانیم... که با دیدن یک کفش نوزادی پشت ویترین مغازه ها دلمان میلرزد و پر میشود از غصه...پر میشود از حسرت دیدن تو با این کفش ها و تاتی کردنت... آری من هم مادرم...فقط تو را ندارم عزیزکم...فقط در رویاهایم برایت مادرانگی میکنم.....
خواهرشوهرم اصلا زنگ نزدن یه تبریک بگن نه به من نه شوهرم . بعداز گذشت هفت ماه هنوز یبارم زنگ نزدن بهم ...

به یه ورت …. اصلا برات مهم نباشه 

تازه خوشحال باش که دارن میسوزن!

آمده ام ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده /ای حرمت ملجا درماندگان/ دور مران از در و راهم بده/ ای که عطا بخش همه عالمی/ جمله ی حاجات مرا هم بده
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز