سلام خوبید بچه ها مادرشوهر من چند وقته مریض شده
شوهر من کلی هم دکترش برده هم کلی خرج کرده دیروز به یه دلایلی باهم دعواشون شد بعد من هرچی میرفتم بالا میدیدم خوابه ولی بیدار میشد یا گله شوهرمو میکرد یا گریه میکردم من ترجیح. دادم طرف کسی رو نگیرم بعد ترسیدم حالش بد بشه وقتی دخترش زنگ زد حال مامانش رو ازم بپرسه من گفتم داره گریه میکنه بیا یکم پیشش باش حال و هواش عوض بشه بعد که شوهرم فهمید داره گریه میکنه رفت بالا سرش داد زد که داری نقش بازی میکنی و کل روزمون به فنا رفت بعد امروز طبق معمول دکترش برد کلی واسه ش خرید کرد باهم خوب شدن اونوقت من رفتم بالا بهش سر بزنم تقریبا نیم ساعت هم بودم دراز کشیده بود پشتش به ما بود و بیدارم بود اصلا بهم محل نداد منم اومدم پایین شوهرم میگه چرا اومدی پایین بهش میگم به این دلیل میگه تو باید میرفتی صداش میکردی حالشو میپرسیدی من میگم من به عنوان مهمون رفتم دیدنش نمیگم پاشه از من پذیرایی کنه و... میگم حداقل به سمت ما میچرخید
شما جای من بودید ناراحت میشدید یا نه ؟؟؟