2733
2739
عنوان

دیگه تصمیممو گرفتم...

843 بازدید | 38 پست
گه خسته شده بودم از کاراش تا اینکه دیروز باشوهرم حرف زدم و گفتم که من خسته شدم از فرق گذاشتنای مامانت,اونم گفت دیگه نرو خونه هیچ کدومشون,بخدانمیخوام ازخودم تعریف کنم اما بارداربودم ۷ماهه واسشخونه تمیزکردم غذا پختم,اما....الانم که دخترم یکسالشه و خداییش ارومه,میرم پایین پسر جاریمم هر روز اونجاس و خیلیییی شلوغه و جیغ میزنه,وقتی دختر من داد میزنه مادرشوهرم فشش میده و میگه برپدرت لعنت,خواهرشوهرمم میخواد بچه جاریمو دعواکنه مادرشوهرم میگه چیزی بهش نگیا مامانش میشنوه ناراحت میشه,اما بچه منو....بخدا دیگه صبرم تموم شده,اما تصمیم گرفتم پامو خونش نزارم
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



منو جاری و مادرشوهرم تو یه ساختمونیم,جاریم بچه دومش ده روزه که دنیا اومده,ماه اخرش که بود,همسر من یه ماموریت خارج از کشور یکماهه رفت و منم خیلی دلتنگی میکردم,اما مادرشوهرم تو این یکماه یبارم نیومد خونه ما,همیشه میرفت خونه جاریم و شبا پیشش میخوابید میگفت گناه داره تنهاس شوهرش شبکاره,یا واسش غذا میپخت میبرد
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
2728
بخاطر اینکه تنها بود همییییشه غذا میپختم میبردم پایین,اونم فورا زنگ میزد التماس جاریم میکرد که توهم بیا پایین
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
جاریمم کلی قیافه میگرفت تا بخواد بیاد,من هرچی میخریدم دوتا میخریدم که به مادرشوهرممم بدم,اونروز به پسر جاریم پول داده میگه برو برا خودت خوراکی بخر,منم رفتم از بالا پول اوردم یرا دخترم خوراکی خریدم,گفت خب میگفتی (پسرجاریم)میرفت میخرید گفتم اگه میخواستی همون اول میگفتی برا بچه منم بخره
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
2740
تسنیم جان بیشتر مادر شوهرا به نوه پسر خیلی اهمیت میدن خدای نکرده نکنه به خاطر دختر بودن بچه تو این رفتارارو میکنه؟یا جاریت دختر یک خانواده پولدار یا سرتر از خونواده شوهرت نیست؟
مامان رادین خیلی ازجاریم میترسن,یعنی انقد تو روشون وایساده حساب میبرت,اما خداشاهده من یه تو بهشون نگفتم
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
من عروس عموم شدم جاریم غریبس,مادرشوهرم هی میگه اگه به تو برسم جاریت میگه این عروسش فامیله دوسش داره!!!!فک کنید خودشم میدونه داره فرق میزاره ها اما همیییشه میگه من فرق نمیزارم
حلمای نازم درتاریخ93/4/14,ساعت 50/14دقیقه با وزن 2970اومد بغلم،خدااااااااایا شکرت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اینستا

ranin | 14 ثانیه پیش

حق با کیه

بی_حاشیه | 29 ثانیه پیش
2687