اولا قربون دستت که کلی نوشتی
بعد کلا قیافه م اینجوری بود 😧😧😧🤣🤣🤣
پس پیش اومده 🤔
منم نمیدونم چرا بعد مهمونی حالم یه جوری بود
جوری که دیگه به غذام گیر میدادم
الانم که غذامو زیاد درست کردم و موند بازم به اون گیر دادم
در حد نرمال نه ها
در حد حال بدییی
واقعا سواله چرا اینجوریم
بعد خانواده سری. پیشم همینجوری حس
عدم کافی بودن یا هرچی
انرژی منفی
بهم ریختگی ذهنی میگیرم
دوسم ندارم توجه کنم بشه عادت ذهنیم 😬
عزیزم آزاده استایل توی اینستاگرام بزنید یه سری مانتو و لباس رو آموزش صفر تا صدش رو رایگان گذاشته منم چند تاش رو دوختم. بعد دیگه کم کم دوره هاش رو خریدم .خیاطهای دیگه هم هستن که آموزش دارن هم توی تلگرام هم اینستا
سلام صبح شما هم به خیر ، ویپاد اپلیکیشن بانک پاسارگاد هست .
باید روی گوشیتون نصب کنید و مراحل افتتاح حساب رو انجام بدید .
یک نوع وام پشتوانه داره که اون مرحله به مرحله از یک میلیون تا ۳۰ میلیون بهتون تعلق میگیره یعنی باید هر کدوم رو بگیرید و بعد از تسویه مرحله بعدی براتون باز میشه و البته باید کارکرد حسابتون هم خوب باشه .
یک نوع هم وام برایند هست که اون رو باید پول بگذارید بمونه تا سقف ۵۰ میلیون بهتون وام میده .
نحوه معدل گیریش هم اینطوری هست که مثلا ۱۰ میلیون ۴۵ روز بمونه میتونید ۱۰ میلیون با بازپرداخت ۶ ماهه و اگر ۹۰ روز بمونه با بازپرداخت ۱۲ ماهه وام بگیرید .
مبالغ بالاتر هم به همون نسبت حساب میشه .
سلام خوشگلا.❤️💓💓💓
من یه مشکلی دارم☹️
تو خانواده ی شوهرم یه بنده خدایی هست که خانوم هست
ایشون خییییلیییییی آداب معاشرت بلد نیست یعنی در حد صفر.
من اصلا تو این فازا نیستم ولی مثلا خونش میریم تو ظروف دم
دستی ازمون پذیرایی که چه عرض کنم فقط یه وعده ی ناقابل
اونم تقریبا همیشه مرغ آب پز بهمون میده( تو کابینتش من دیدم ظروف زیبایی دارن )
تقریبا هم همیشه تولد به تولد دعوتمون میکنه.میریم خونش با اینکه خودش
دعوتمون میکنه تازه جلومون سماور و پر میکنه بذاره بجوشه ۹ شب تازه شام میذاره😶
شیرینی اگه خودمون برده باشیم یکبار میاره میگیره بعد قایم میکنه (ما تو مراممون نیست ما میذاریم جلو مهمان)
خونش بریم رنگ میوه نمی بینیم برای پذیرایی.
فقط چای تلخ که اونم من یا مادر شوهرم زحمت ریختنش و می کشیم با اینکه این خانوم جوان و شاداب هست. 😬😬
حالا این بنده خدا در آمد شوهرش فوی العاده عالیه ولی دریغ از یک ذره هنر
که بتونه این درآمد رو سامون بده همش درحال خرید گوشت و
آجیل و لباس برای خودش و بچه هاشه اونم نه در حد معقول
بلکه در حد افراط یعنی ۱کیلو گوشت قرمز رو تو ۳ روز ناپدید میکنن بعد میشینه برا ما تعریف میکنه فلان غذارو با گوشت
پختم دادم بچه هام خوردن فلان قسمت گوشت و با فلان ادویه بپزی خیلی عالی میشه نوش جونشون ولی این هارو میگم تا به یه چیزی برسم.
حالا این خانوم تربیت بچه هاش صففففرررررره با اینکه همه ۹ سال به بالا هستن بویی از ادب و شعور نبردن برای مثال یه نوع
میوه ی خاص برای میزبان میبرن این خانواده که مثلا دست خالی نرن جایی حالا یا میوه یا شیرینی
هردو بچش میان میگن میشه بهمون از اون میوه بدی(درحالیکه تازه رسیدن خودشون هنوز ۲ دقیقه نشده رسیدن مهمونی).
این خانوم و شوهرش هروقت هم مهمانی میرن یک جعبه
شیرینی باخودشون بعنوان هدیه میبرن
ولی تا برسن خونه جعبه رو تو راه نصف میکنن(توراه میخورن)بعد بدست صاحبخونه میرسونن.(تا این حد یعنی)
جایی هم که میره با اینکه یه دختر خیلی بزرگ دارن مادر و دختر دریغ از اینکه یه بشقاب جابجا کنن تو مهمونی
من نمیگم کسی قرار نیست تو مهمونی کسی خودش و بکشه پذیرایی کنه براش ظرف بشوره
ولی ایشون که مدام خونه ی اطرافیانشون تشریف میارن یه تکونی باید به خودشون بدن
حداقل ظرفهای کثیف خودشون رو جمع کنن.
حالا مادر شوهر من آنقدر نفهمه من و مجبور میکنه از وقتی میرم خونه ی این خانوم سرپا هستم تا وقتی بخوام برگردم خونم.
یا درحال ظرف شستنم یا در حال سالاد درست کردنم یا درحال چای ریختن.
حالا این ها به کنار.ماکه معمولا تولد به تولد دعوت میشیم خونشون
این خانوم کیک رو که می بره تو تولد ها نصف میکنه ،نصفش میره یخچال بعد فکر کنید نصف یه کیک ۲ کیلویی بین ۱۶ نفر تقسیم میشه😂😂😂😂😂😂
هرچی از ایشون بگم کم گفتم
چند وقت پیش ما خونشون دعوت بودیم
ادامه داره....
ما خونشون دعوت بودیم.
همسر ایشون اندازه ی یک کیلو کالباس تهیه کرده بودن
دختر من هم با بچه های این خانوم در حال بازی بود
یهو خواهر بزرگتر اومد دست این ۲ تا بچه رو گرفت(خواهر های خودش و)برد تو اتاق درم بست.
بچه ی من موند پشت در هرچی گفت چیکار می کنید خواهر بزرگتر گفت الان میایم
بعد فکر کنید این ۳ تا بچه از تو اتاق اومدن بیرون همشون دهنشون پر و لپ هاشون باد کرده.
دختر من بغض کرد گفت چی میخورین؟چرا به من ندادین؟
خواهر بزرگتر گفت هیچی؟(این دختر خانوم وقت شوهر کردنشه)
خلاصه من خیلی ناراحت شدم.
از اونجایی که من قهر کردم و دوباره آشتی کردم اومدم سر خونه زندگیم با شوهرم بحثم شد
شوهرم گفت اندازه ی فلانی نیستی یک لحظه نمیتونه دوری بچه هاش و تحمل کنه
منم گفتم من و با اون نفهم مقایسه نکن اون خودش در حد
صفره آداب معاشرت بلد نیست هیج کس هم دوستش نداره
فقط تو و خالت و مامانت عین چسب چسبیدین بهش انگار از آسمون افتاده.
تا من این و گفتم خیلی ببخشید
شوهرم برگشت گفت از (ک و ن)فلانی نخور.
وای شوهرم این و که گفت آنقدر ناراحت شدم خیلی بهم ریختم
گفتم تو سر اون خانوم به من اینجوری میگی؟؟؟
من چیم کمتر از ایشونه؟؟؟؟
خلاصه سرتون رو درد نیارم از اونروز تا حالا از فکرم بیرون نمیره این حرفش.
روانم و بهم ریخته.اعصابم و خراب کرده.
نمیدونم چیکار کنم دیشب یه دل سیر دوباره نشستم گریه کردم.
گفتم خدایا حکمتت رو شکر.این خانوم فوق العاده مغروره بشدت خود بزرگ بین هست
میگه عالم و آدم باید فدای من بشن،تو رفااااه زندگی میکنه
بچه هاش بهترین مدرسه شهر رو میرن.
دخترش بهترین دانشگاه رو میره.
اطرافیانش رو که ماها باشیم آدم حساب نمیکنه.حالا شوهرم به منی که از عید پارسال تا الان یه بلوز هم نتونستم بخرم میگه از (ک و ن)فلانی نخور.
ببخشید خیلی حرف زدم واقعا ناراحت بودم
یاخدا 😬
حالا برعکس
پذیراییم ونحوه پذیراییم جوری بوده
که میگم چیکار کنم کمش کنم 🤔
اینو جدی میگما
چون به حرف معصومه رسیدم قشنگ😅
و اما خب
احتمال زیاد ایشون خواهر شوهرتونن
چون آقایون سر خواهراشون حساسن
حق داری ناراحت شی عزیزم
ولی خب وقتی شما اون حرفو زدی انتظار میره جواب داده بشه
بنظرم سعی کن فاصله بگیرین باهاشون
مثلا تاریخ تولدارو میدونی
از قبل جوری برنامه بچین برا اون تاریخ
پیگیر حرف همسرتم فعلا نباش
بعضی حرفارو نباید ج داد باید عملی به طرف نشون داد که چند چندی😎چون الان شما بگی وارد فاز لجبازی میشه و نتیجه خوبی نمیده
سرسنگین باش
فاصله با اون خانواده رعایت کن
رو رابطه خودت و همسرت زوم باش
خلاصه عملی همسرجان رو تربیت نکن
نه با بحث و ناراحتی که چرا اونو گفتی
صاحب قرعه میدونه و باهاش اوکی هستیم
اخه اسمامونم زود دراومد
تو ۷ ماه چهار تاش در اومد
گفتیم اگه به اسم خودمون بود شک میکردن که اینا تبانی کردن
که خب اصلا همچین چیزی نیست
از اعضا موقع قرعه کشی حضور دارن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
