خلاصه سرتون ب درد نیارم.. آقای قصه موند و مهریه سکه زن اول ک باید میدادننو یه قرونی نداشتن 😐حساب خالی.. دوست و آشنای بخورش کشیدن کنار.. یه یارانه موند دستشون و پول نفتی ک میفروختن☹️خلاصه خانواده شیدا خانم غر غر تا داشت قدر نمیدونست الان که نداره پول مهریه از کجا بیاریم واین حرفا.... از اون ور شیدا خانم یه جاری داشتن بنام مثلا حمیده خانم.. حمیده خانم همسن شیده خانم بودن با کلی مخالفت خانواده اش عروس این خانواده شده بود.. حمیده خانم خانمی بر رو دار بود و تو یه شرکت خصوصی کار میکردن حقوق متوسط در حد 8تومن
.. شوهر حمیده خانم مثلا علی آقا 2ماه بعد عروسی معتاد از آب در اومد🤦♀️خسیس بودن. شغل راننده تاکسی.. خرج درستی به حمیده خانم نمیدادن علی آقا برخلاف داداششون ک شوهر شیداخانم میشدن اهل کار و زندگی نبودن.. بیشتر درگیر مواد بودن و هرچی در میآورد خرج مواد.. اما حمیده خانم چیکار کردن... 😉☺️همون اول خونه جدا اجاره کردن
🏠با پول پیشی ک خودش از پس اندازش داد و کرایه هم خودش میداد.. خرج خونه هم خودش میداد که مبادا خانواده اش سرزنشش کنن ک خودت دیدی و پسندیدی مشکل خودته یا طلاق میگیری میایی یا میمونی تحمل میکنی 🤦♀️
حمیده خانم چون از ته دل متاسفانه علی آقارو دوس داشتن نشستن پای زندگی و تحمل کردن☹️حالا بماند که علی آقا این وسط خیانت کردن چند باری😏خرج نمیداد.. خانم قصه حمیده خانم اما دختری زرنگ بودن همش فکر پس انداز بودن.. با اینکه خرجی خونه هم میداد اجاره وقسط... شاید بخاطر همینا علی آقا سواستفاده میکرد ازشون😐
خلاصه حمیده خانم جایی که عالی آقا فکرشو نمیکرد خونه گرفتن شریکی با داداشش ☺️زمین موقعیت دار گرفتن جای خوب شهرش..چطو گرفتن با همش یه مقداری طلا و فروششون.2وام ازدواج.. وام دیگه.. . 🌹😍😘علی آقا قصه از داداششون عبرت گرفت تازه روی آورد ب پس انداز مختصر.. خرجی دادن خونه مختصر.. قدر حمیده خانم بیشتر دونستن شدن تا حدی مطیع حمیده خانم.. کم کم ک دیدن حمیده خانم با نداریش ساختن و معتادی ساختن خیاتتش ساختن.. شدن مرد عاقل قصه☺️خرجی کامل خونه رو گردن گرفتن.. اجاره هم گردن گرفتن😉🏠موند قسطا حمیده خانم ک زرنگ بودن اینجا گردن نگرفتن😂بازم همونم غنیمته بقول معصومه جان... م
منظور دوتا مطالب این بود که یکی داشت شوهرش قدر ندونست.. یکی نداشت شوهرش خودش زحمت کشید الان خداروشاکره.. منظورم اینه شیدا قصه هم بنده خدا کم مقصر نبودن شوهرش خرجی میداد همشو خرج چیزای الکی میکرد درواقع فکر شوهرش ذهنش بود فعلا داریم نیازی نیست پس انداز کنیم.. ک الان ب حمیده خانم گفتن لباس بچه هاتو نو هستن بزار واس بچه من☹️
ان شاء الله ک تو هیچ شرایطی خومودن نبازیم و حتما پس انداز داشته باشیم.. ب نداری و دارایی مرد وفا نکنیم (اینو نمیدونم چطو بیان کنم ب زبون خودمون گفتم) ☺️سعی کنیم مستقل باشیم و حداقل پس انداز مخفی واس روزای مبادا داشته باشیم😅
این داستان همیشه واس خودم عبرت شده چون طرفارو از نزدیک دیدم و میشناسم😅☺️
امیدوارم شما هم نکته مطلب منو گرفته باشید☺️گفتم اینجا هم بیان کنم شاید بگم دیر نیست از هرجا شروع کنیم دیر نیست واس پس انداز... این روزا هم میگذره خوب و بدش.. اما آینده نگری خیلی مهمه.. همه چیز به یه روال نمیمونه.. زیاد نصیحت نمیکنم ک خودتون دیگه ماشاالله خانم هستید و کاربلد.. ما شاگرد شما🌹😘موفق باشید