2733
2739
من الان 6ساله ازدواج کردم و مستاجر هستیم.بعد از 6سال تونستیم یه خونه بخریم.یکهفته بعد از اینکه ما خونه رو معامله کردیم پدرشوهرم یه واحد تو همون مجتمع خرید واسه خواهرشوهر مجردم.از همون موقع دلم گرفت از خونه.امشب میگفتن خودشون میخوان بیان تو خونه بشینن.یعنی ما با اونا تو یه مجتنع باشیم.وای خدا کابوسهای شبانم انگار واقعی شده.اصلا وا رفتم.دلم میخواست زار بزنم.اصلا ادمای بدی نیستن ولی ازون مدلان که هی دوست دارن برن و بیان.منم یه بچه سه ساله دارم.اصلا دلم نمیخواد که هی بره اونجا و بیاد و اینجور عادتا....خدایا تو روزایی که باید شاد باشم غم دنیا نشسته رو دلم.من خیلی ادم درونگرایی هستم.یعنی اگه نامان خودمم بود دوست دارم مثلادر هفته دوبار برم ولی اینا همش اهل رفت امدن.میدونم اونجا ارانش ندارم.به نظرتون اگه اونجا ساکن شدیم چه رفتاری داشته باشم
خدایا ممنونم به خاطر زندگیم...به خاطر خوشبختیم...
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



2728
2740
مادرشوهرم ازون مدلاس که خیلی اصرار میکنه.اوایل ازدواجم روزی دوبار زنگ میزد اصرار که باید از صبح بیای اینجا شب بری خونه.پدرم درومد تا از سرش رفت.میدونم برم اونجا میخواد هر روز نوش و ببینه.انگار وسیله سرگرمیشه
خدایا ممنونم به خاطر زندگیم...به خاطر خوشبختیم...
من م میخوام برم تو ساختمون پدرشوهرم خودس ساخته ازهمون اول اتمام حجت کردم که همبسه نریم و بیام زندگی اصول داسته باشه توام حرف بزن شل بگبری کلات پسه معرکه اس
من چه خوشبختم که دارم دختری. دختری زیبا رخی تاج سری خدا یا شکرت ت 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687