من از بچگی مادرم من و سپرد به امام حسین
همیشه تو خواب هام خواب هام کاملا برام واقعی بود
یک دختر بچه تو بیابون زندگی میکنه
با کلی خیمه سفید
وقتی کربلا رفتم
حرم امام حسین تا چشمم به گندبدش خورد خیلی گریه کردم تازه فهمیدم امام حسین خیلی وقته شهید شده
چند روزی بیتاب بودم وقتی برگشتم
الان اسمش میاد گریه ام میگیره