سر اینکه مامانم نسبت به برادرم حساسه باهاش بحثم شد متاسفانه
مامانم نمیخواد قبول کنه اونو بیشتر از ما دوست داره
بارها برادرم به من و همسرم بی احترامی کرده با اینکه کوچیکتره بارها و بارها اما هر جا میخوایم بریم باید برادرمم بدونه و بیاد اما اونا خودشون هر جا برن به ما نمیگن به مامانم گفتم من نمیخوام بهش بگم کجا میخوام برم اصلا دوست ندارم اونام بیان کلی ناراحت شد و ...
گفتم از برادرم بدم میاد متنفرم چون همیشه بهم بیاحترامی کرده و عذرخواهی نکرده شمام طرفشا گرفتی مامانم خیلی عصبانی شد و گفت کینه را تا ابد باخودت داشته باش اون به من بیشتر از تو احترام میذاره
قلبمشکست چون نه تنها احترام نمیذاره بلکه بارها به خاطر خانمش به مامانم بی احترامی کرده هیچ کاری هم براش نکرده
خلاصه از مادرم دلگیرم اونم از من ناراحته نمیدونم چکار کنم از طرفی خوشحالم حرفما زدم