2733
2734

سلام من حدودا یک سال و نیم.( حتی بیشتر)که نی نی سایت رو میشناسم از طریق گوگل تایپک ها رو میخوندم ولی عضو نبودم ولی امروز به حدی ناراحتم که تایپک زدم تا راهنماییم کنین 

من ۱۴۰۰ عقد کردم و ۱۴۰۱ هم عروسی البته اینم بگم من دلم نمیخواست و بخاطر اینکه تو روستا شرایط درس خوندن نبود و خب این اقا در ظاهر کیس خوبی بود قبول کردم زنش شم و تا نهم خونده بودم تو جلسه خاستگاری قول دادن اجازه بدن درس بخونم ولی خب زدن زیرش....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

خلاصه ما یک سال نامزد بودیم و خب شوهر  من تو بچگی مادرشونو از دست دادن و پدرشون زن گرفته و دوتا بچه ی ۱۲ و ۳ ساله از این زنش داره

و شوهر من تو روستا نمونده و بعد فوت مادرش رفته تهران و با یکی از اقوامشون زندگی کرده و منم بعد عروسیم رفتم تو خونه ای که پدرشوهرم بهمون داده زندگی کردیم

چرا نمیزارن درس بخونی؟مگه کین که بخوان برای بقیه تصمیم بگیرن؟حق همچین چیزی رو ندارن اصلا

نه نمیزان خب بعدا راجبش توضیح میدم الان مشکل اصلیم ی چیز دیگست

بچگی نکن .... خانواده هم نهایت تا پنج سال اول پررنگه ... بعدش  دیگه خودتی و شوهرت ...   

📕واقعاً چرا خودتونو از لذت کتاب خوندن محروم می‌کنید؟📕بابا کتاب خودِ درمانه، درد و رنجاتونو از یادتون می‌بره، بغلتون می‌کنه،  حالتونو به طرز عجیبی خوب می‌کنه، همه جا کلی کمکتون می‌کنه چیز کاربردی یادتون می‌ده، باعث می‌شه معمولی نباشید، باعث می‌شه مغزتون خالی نباشه، ارزشمندتون می‌کنه، باعث می‌شه چیزی برای گفتن یا ارائه دادن داشته باشید، لول شخصیتتونو می‌بره بالا تر، کتاب خود مدیتیشنه. ولی مواظب باشید. چون اگه کنارش شمع و عود روشن بشه و یا قهوه و یه نوشیدنی گرم خورده بشه یا بیکلام پلی بشه، احتمال اور دوز از حس خوب ، زیاده.📕 ❤ (کتاب باعث میشه تا رنج ها غمگینتون نکنن ...بهتون کمک میکنن که رنج هاتونو درک کنیدوهوشیار بشید ..!) هرزمان که درد  خیلی کشنده و شدید شود .. فقط مطالعه میتواند چاقوی درد را کند کند ...! (در گرفتاریها ب کتاب ها پناه ببریم )   ❤من تجربه شیرین ترین دوران زندگیم و مدیون همسرعزیزمم که همیشه واسم بهترین رفیق و دلسوزترین همراه بوده خدارو بابت داشتن همسرم و پسرام هزاران بار سجده ❤
2738

 خلاصه  الان که اومدیم روستا تا سر بزنیم به خانواده هامون( بخاطر کارایی که در حقم کردن نرفتم خونه ی بابای شوهرم مثلا چون خونه ای که توش زندگی میکنیم برای اونه فکر کرده اختیار دار زندگیمونه چند بار با اسنپ رفتم اینور و انور رفت به همه گفتم من میرم ج.ن.د.گ.ی میکنم و فشم داد و زن باباشم همش تیکه مینداخت که اون خونه مال پسر اونه و ما باید از اون خونه بریم بیرون و خیلی چیزای دیگه.....) بخاطر این مسائل نرفتم خونشون و حالا شوهرم میگه خواهر ناتنیش که ۱۲ سالشه و زن باباش و اون بچه ی ۳ سالش میخوان ۱۰ روز بیان تهران خونه ی ما و با ما هم میان

شوهرمو دوست دارم و حس میکنم دوسم داره ولی نمیخوام ۱۰ روز مزاحمم بشن توروخدا بگین چیکار کنم

بچگی نکن .... خانواده هم نهایت تا پنج سال اول پررنگه ... بعدش  دیگه خودتی و شوهرت ...  &nb ...

خانوادش جورین که علنن میخوان فقط ازمون پول بکنن و حمالیشونو بکنیم

من ۱۷ و نیم سالمه(:  میدونم بچه ام ولی بخدا انقدر رنج کشیدم که بیشتر از سنم میفهمم دلیل زود ازدواج کردنمم گفتم شرایطشو نداشتم تو این روستا بمونم و بنظرم این اقام کیس خوبی بود و متاسفانه تو این روستا رسمه همه زود ازدواج میکنن خودم از این موضوع متنفرم....

من ۱۷ و نیم سالمه(:  میدونم بچه ام ولی بخدا انقدر رنج کشیدم که بیشتر از سنم میفهمم دلیل زود ازد ...


قطع کردن این دخالتا فقط کار همسرته

میرید روستا شما میری خونه پدرت ایشون هم خونه پدرش؟

اگه اینطوریه زیاد نمونید درحد یکی دوروز سر زدن، جالب نیست تنها موندنش خونه پدرش با این چیزایی که تعریف میکنی

از طرفی اگه براتون امکان داره خونه رو عوض کنید خیلی بهتر میشه

همسرت چند سالشونه؟

کاش ی چند نفر راهنماییم میکردن باور کنین شرایط زندگی من خیلی سخته الان نمیدونم چه رفتاری کنم که نیان ...

اگه درس میخونی الان زمان امتحاناته

همسرت بگه خانومم امتحان داره، الان امادگی نداریم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687