2733
2734
من بارداری خیلی سختی داشتم همش تنش عذاب اضطراب دیگه خسته شدم دارم میبرم داغون شدم شوهرم خیلی وقتا پشتمه و درکم میکنه ولی بعضی وقتا اصلا درکم نمیکنه نمیفهمه تو این شرایط انقدر خوردشدم انقدرداغون شدم گفت مثل یه بچه کوچولو نیاز به حامی دارم بارمشکلات مال خونه نشینی خودم دقدقه فردای نیومده سلامتی دخترم خطرزایمان زودرس هزارو یه فکر دیگه تموم وجودمو داره مثل خوره میخوره فکرمیکنم دیگه کشش ندارم دیگه نمیتونم روپاهام وایستم چه برسه به این که قدم ازقدم بردارم از داخل دارم منفجر میشم من تحمل این همه مشکل رو ندارم خدایا شونه های کوچیک من طاقت این همه مشکلات رو نداره خدایا این همه عذاب و ناراحتی واسه سن کم من زیاده خدایااااااااا
شیوا جون فریادم کوچولو نیستیا دختر باید قوی باشی و استرستو به نی نیت منتقل نکنی همه مث توهستن منم خیلی نگران دخترم و زایمان زودرس و زایمان هستم ولی همه چی سپردم به خدا خیالم راحته که هیچیمون نمیشه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



دیگه احساس میکنم نمیتونم محکم باشم کسی رو هم ندارم باهاش دردو دل کنم دارم دیونه میشم خدایا خودت آرومم کن خدایا خودت کمکم کن این اشکای داغ بند بند وجودمو داره از هم باز میکنه طفلک دخترکوچولوم هرروز این موقع تو دل مامانش انقدر بالا پایین میرفت امروز اونم میدونه باید اروم باشه شاید اونم غمگین بودن مامانشو حس کرده
2731
وای شیوا توی بارداری از نظر جسمی یه جور و از نظر روانی هم یه جور دیگه میریزیم به هم. باید سعی کنی توی این دوران و با این شرایط هیچ تصمیم خاصی برای زندگیت نگیری و با کسی بحث نکنی. چون این احساسات زودگذر هست و بعد از تولد کوچولوت کم کم رفع میشه. اونوقت از همه ی فکرات و تصمیماتت پشیمون میشی. منم سر هردوتا بارداریم همینجوری بودم حتی از مامانم دلخور بودم . الان یادم میفته شرمنده ی خودم میشم که چه جوری اونقدر حساس شده بودم
از وقتی یادمه همه بهم میگفتن شیوا مثل یه مرد میمونه مامانم همیشه میگفت من سه تا پسر دارم خیالم ازش خیلی راحته خودش از پس خودش برمیاد هیچ کاری نیست که نتونه بکنه ازدواجم که کردم شوهرم انقدر لوس بود که احساس کردم باید حامیش باشم تا زندگیم سروسامون پیداکنه شوهرم مرد خوبیه مهربونه ولی اصلا نمیشه بهش تکیه کرد چون خیلی احساساتیه و لوس من باعقل تصمیم میگیرم اون باقلبش و این فاصله ای به اندازه دریا بین من و اونو هست سه سال از ازدواجمون میگذره اصلا بلد نیست مشکلات اقتصادی رو مدیریت کنه فکرمیکنه همه چی باعزیزم قربونت برم درست میشه
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز