2733
2739
عنوان

شیرینی خوران 😂

2200 بازدید | 344 پست

سلام دوست جونیا..می‌دونم حوصله ندارید ولی بعضی ها دوست داشتن داستانا رو .. 

حلال کنید وبخونید 😒😒😂 

نظر یادتون نره 😊🌹

کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند سوال کرد آیا اندوه پایان گرفت؟                      


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

نام داستان :شیرینی خوران


یکی بود یکی نبود کلاغه به خونش نرسید..عه😐ببخشید این آخرش بود.

خلاصه یه دختری بود ابرو کچل گیسو کمون ولی نامهربون 😒اسمش چی بود ؟حالا فرض بر چکاوک میزاریم .هر چند از نظر هیکل  و جثه بیشتر شباهت غریبی به شترمرغ داشت ولی خوب نمی‌دونم کجا کار خوبی کرده بود که اسم چکاوک بهش وحی شد😐


یه روز از دیاری دیگر یه مهمون براشون اومد .یه مرد مهربون که توو خورجینش (همون کیسه ش) یه چیزی داشت که با اومدنش دل چکاوکو برد ..




بعد از ظهر یه روز تابستون بود(کلا همه خاطرات من همین موقع شروع شده🤣)

پدر بزرگوارم که مهمون نواز نیز  بود 😍همکارش را که  از دیار دیگری آمده بود به طعامی میمهان کرده بود😊....آن مرد در خورجینش یک جعبه بزرگ شیرینی رولت داشت☺️😋😋😋.. ‌.(اون زمانها رولت دیگه سلطانه همه شیرینی ها بود.😎.البته الآنم توو چشم من همونه😏 😋😋😋)

کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند سوال کرد آیا اندوه پایان گرفت؟                      

خلاصه شام خوردند  و ما تنها در حد  سلامی ایشان را زیارت نمودیم .. و لحظه شماری میکردیم برود  تا بالای سر  رولت ها برویم .

زمان می‌گذشت ..ثانیه ها دقیقه ها ساعتها... دیگر پاسی از شب گذشته بود که ..‌‌

من و همشیره ام  که در اندرونی بودیم .. ناگهان صدای بسته شدن درب  بیرونی را شنیدیم  و سکوتی مرگبار همه جا را فرا گرفت ..چراغها خاموش شد و ما فهمیدیم وقتش رسیده😋😊  


خوب دیگه بقیشو با زبان عامیانه می‌نویسم حوصلتون سر نره



در اتاقو باز کردیم و با خواهرم فریاد کنان به سمت آشپزخانه می‌دویدیم 🏃🏃🏃🏃


حالا خواهرم از من گنده تر بود🐪🐔 ..قبل اینکه برسه به پله پذیرایی ..من تیشرتشو از یقه کشیدم و انواع و اقسام نقل و نباتها رو به هم می‌گفتیم و همچنان در حال حرکت بودیم که  با فنی که از پشت بهش زدم ،نقش  زمین شد و  افتاد روی پله ،صدای تانک داد و همزمان درگیر و دار بودیم  که ...


مامانم اومد برقو روشن کرد ..بگو چی دیدم😊

عاقا درست وسط پذیرایی واسش جا انداخته بودن خوابیده بود.نگو اصن نرفته بوده 🤣بدبخت فلک زده ما رو که دیده بود دیگه فرصت نشده بود بلند شه ..همون‌جوری نشسته توو جاش خشکش زده بود


شوک وحشتناکی بهش وارد شده بود😂 ..از همه بدتر اینکه فهمید بخاطر رسیدن به رولت بوده.🤣

کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند سوال کرد آیا اندوه پایان گرفت؟                      

نکته اخلاقی:همیشه بر نفس خود مسلط شوید و هنگام دیدن رولت استغفراللع بگویید 🙏😊


تا مطمعن نشدید مهمون رفته دست به اعمال خشونت آمیز نزنید😎😂😂

کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند سوال کرد آیا اندوه پایان گرفت؟                      
2740
خلاصه شام خوردند  و ما تنها در حد  سلامی ایشان را زیارت نمودیم .. و لحظه شماری میکردیم برو ...

چه سوتی سلطان سوتی ها 😂

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 
دقیقا😂این خیلی بد بود  


حالا من یه بار سالاد الویه درست میکردم بعد به دستام یکم خورد یکم چندش بازی دراوردم اقا تا این دستامو گذاشتم دهنم قشنگ تمیزش کنم یه پسره از اقوام زد پشتم یه جیغ فرابنفش کشیدم  ابروم رفت الویه دوست داشتم اخه

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 
حالا من یه بار سالاد الویه درست میکردم بعد به دستام یکم خورد یکم چندش بازی دراوردم اقا تا این دستامو ...

😂😂🤣اخ آخ میفهمم چقد ضایع شدی

کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند سوال کرد آیا اندوه پایان گرفت؟                      
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687