بچه ها اگه با پارتنر/ نامزدتون (هر چی که صلاح میدونید🙂) که تنها زندگی میکنه ... شب صحبت کرده باشید حال روحیش خوب نباشه فردا ظهرش زنگ بزنید جواب نده. خودتون ناهار بگیرید برید پیشش. این رفتن به قصد مچ گیریه از نظرتون یا نگران شدن و دلسوز بودن؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
درخواست دوستی قبول نمیکنم. اگه با نظرم مخالفی ریپ نزن؛ من نظر شخصی خودمو توی تاپیک استارتر میگم برامم مهم نیست که نظر مخالف نظر من چیه ؛ وقت و حوصله ی جر و بحث هم ندارم.
ببین بستگی به طرز فکر طرف داره. اگه ذهنش مسموم باشه فکر میکنه هدفت مچگیری بوده.
پزشکها شدن تاجر سلامت. پزشکِ مامانم بهش گفته 2 هزار و 200 دلار بیار تا عملت کنم. آخه مامانم نوروپاتی داره. تو 47 سالگی با عصا راه میره. درست زمانی که یه مامان پایه لازم دارم که باهام بیاد سینما و کافه و کنسرت و پیادهروی، باید یه طوری بشه که نشه، باید به جای این که باهم وقت بگذرونیم وقتمو صرف دیدن درد کشیدناش و پرستاریِ بعدِ عملش بکنم. من خیلی بدبختم، خیلی. میشه لطفا دعا کنید پولش جور بشه و زودتر عمل کنه؟ مامانا حقشون نیست مریض باشن. مامانم دیابت هم داره. اینقدر هم رعایت میکنه که خدا میدونه. دکترش گفته باید برای عمل اجازهٔ دکتر قلب و دکتر غدد رو بیاری. دکتر قلب اجازه داد ولی غدد نه. دو بار آزمایش داده ولی A1C خونش بالاست و دکتر اجازه نمیده. با اینهمه رعایت و دارو نمیدونم چرا. دلم براش خیلی میسوزه. دوست داره زودتر عمل شه بتونه راه بره. اگه راهی سراغ دارید واسه پایین آوردن A1C لطفا بهم بگید. کلی دعاتون میکنیم. ~ من یه آدمِ خیانتدیده هستم. هنوز نتونستم باهاش کنار بیام. امیدوارم خدا سر گرگ بیابون نیاره. چون تا ابد ذهنت درگیرِ این سواله که: چرا؟ و هیچوقت آروم نمیشی ~ بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلبمون نه؛ سفرشون به سلامت ~ این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید / نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
ذهنش مسموم نیست ولی تنها فکری که کرد همین بود. میخواستم ببینم کسه دیگه ای هست تو این شرایط نگران بشه ...
چرا عزیزم منم این کارو کردم قبلا. یه بار نه چند بار. و فقط نگرانی بود.
پزشکها شدن تاجر سلامت. پزشکِ مامانم بهش گفته 2 هزار و 200 دلار بیار تا عملت کنم. آخه مامانم نوروپاتی داره. تو 47 سالگی با عصا راه میره. درست زمانی که یه مامان پایه لازم دارم که باهام بیاد سینما و کافه و کنسرت و پیادهروی، باید یه طوری بشه که نشه، باید به جای این که باهم وقت بگذرونیم وقتمو صرف دیدن درد کشیدناش و پرستاریِ بعدِ عملش بکنم. من خیلی بدبختم، خیلی. میشه لطفا دعا کنید پولش جور بشه و زودتر عمل کنه؟ مامانا حقشون نیست مریض باشن. مامانم دیابت هم داره. اینقدر هم رعایت میکنه که خدا میدونه. دکترش گفته باید برای عمل اجازهٔ دکتر قلب و دکتر غدد رو بیاری. دکتر قلب اجازه داد ولی غدد نه. دو بار آزمایش داده ولی A1C خونش بالاست و دکتر اجازه نمیده. با اینهمه رعایت و دارو نمیدونم چرا. دلم براش خیلی میسوزه. دوست داره زودتر عمل شه بتونه راه بره. اگه راهی سراغ دارید واسه پایین آوردن A1C لطفا بهم بگید. کلی دعاتون میکنیم. ~ من یه آدمِ خیانتدیده هستم. هنوز نتونستم باهاش کنار بیام. امیدوارم خدا سر گرگ بیابون نیاره. چون تا ابد ذهنت درگیرِ این سواله که: چرا؟ و هیچوقت آروم نمیشی ~ بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلبمون نه؛ سفرشون به سلامت ~ این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید / نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد