سلام به همگی دخترم 23ماهشه و سه هفته ست که می ره مهد.ولی هر روز بدتر می شه.خیییلی بیتابی می کنه.مهدش خیییلی عالیه و منم وقت و بیوقت سرمی زنم و می دونم مشکل از مهد نیست.بعد از اینکه با کلی گریه و زاری از من جدا می شه دیگه تو مهد اصلا انگار نه انگار...5 دقیقه بعد اروم می شه و مشغول بازی می شه.ولی جداشدن از من و پدرش و رفتنش ب مهد اینقدر واسش سخته و گریه و زاری می کنه که واقعا دیگه تحملش برام سخته توروخدا مادرایی که تجربه شو دارن بیان و من و راهنمایی کنن ممنونم از لطفتون
منم دقیقا همین مشکل شما رو دارم البته پسرم سه سال و دو ماهشه نمیدونم دیگه چطوری راضیش کنم که انقدر اذیت نشه
زندگى مثل فلوته… میتونه چندین حفره و خلأ داشته باشه اما اگه خوب بلد باشى بنوازى؛ همون فلوت میتونه نواهاى جادویى تولید کنه!
منم پسرم پارسال یک هفته رفت دیگه هر کاریش کردم نرفت الانم اسمشو نوشتم میگه نه نمیرم ولی اگر بگم برومدرسه میگه میرم میترسم واسه مدرسه رفتنش دچارمشکل بشم از الان باید بره تا با محیط بیرون عادت کنه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
اره.همه میگن این دوران رو باید طی کنن.حتی اگه یه دفعه برن مدرسه....ولی من احساس می کنم داره طولانی می شه.مربیش می گه بعضی بچه ها تا یک ماهم بیتابی دارن.ولی از اون طرف مشاوره می گفت معملا بچه هایی که هد رو بعد از یکماه هنوزم بد می رن،بعدها هم عموما تو شروع مشکل دارن.شروع هر کاری
خیلی سخته پارسال گفتن امسال نذار بره هنوز کوچیکه 3 سالش بود گفتن 4 سالش شد عاقل تر میشه ولی الانم شوق واسه رفتن نداره.در صورتی که پسر اجتماعی هم هست مثلا وقتی تو جمع هستیم اصلا کاری بهمن وباباش نداره سریع دوست پیدا میکنه اون دفعه برادرم میگفت اصلا کاری به شما دوتا نداره ولی مهد رفتنش یه مشکل شده
من یه راه حل معنوی دارم. یکی از مادرها که همین مشکل رو داشت می گفت به امام رضا (ع) متوسل شدم تا پسرم راضی به مهد رفتن بشه. سریع هم از توسلش جواب گرفته بود. پسر من هم مهد می ره ولی چون از یکسالگی گذاشتمش راحت تر پذیرفت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730