شوهرم باخواهرش هفته پیش دعوا شد سرمن سراسنکه خواهرش میخواد ریس بازی دربیاره همش تعیین تکلیف کنه
حالا مادرشو اونیکی خواهرش میخوان که آشتیشون بدن برنامه ریختن فردا ازصبح برن تفریح
نامزدم بهشون گفت مانمیایم جای دیگه میخوایم بریم آخه فردا شب کولد دوستمم دعوتیم
ولی بعد خیلی اصرار کردن نامزد منم منتظر من بگم بریم نمیدونم برم یانه شما بودید میرفتید میترسم اگه نرم همچیو ازچشم من ببینن ولی ازطرفی اگه برمم میترسم سبک شم
شما بودید چکارمیکرید؟؟؟؟
من بودم میرفتم حتی برای چند ساعت کوتاه
اخه نمیتونن تا اخر که قهر کنن
پس هر چی زودتر اشتی کنن بهتره
کدورت نباشه
پس هر چی زودتر اشتی کنن بهتره
کدورت نباشه
باشه مونا جان ولی من اصلا دوست ندارم آشتی کنن خواهرش خیلی دخالت میکنه
من نمیرفتم
من میرفتم اما سر سنگین رفتارمیکنم
شبنم جان چرا نمیرفتی تجربه هاتون بگید من میترسم صمیمیت ایجاد کنن وبعد اذیت کنن
آره گلاله جان منم همش سرسنگین رفتار میکنم بخاطر همینم هست که اصلا منو دوست ندارن
با شناختی که از خانواده شوهر خودم دارم ترجیح میدادم تا ابد قهر بمونن گوشامم اسوده
دقیقا من دلم میسوزه ببخشید زود خر میشم ولی بعدا پشیمون میشم میگم کاش قهر میموندن چنددفعه پیش اومده اینجوری بشه
خانواده شوهر من کافیه یک کم رو بدی سوار سرت میشن دیگه نمیگن در دیزی بازه حیای گربه کجاست من اصلا بهشون رو نمیدم البته خانواده ها با هم فرق میکنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
