2703
2553
سلام دیشب داشتم به دفعه? اولی‌ که پریود شدم فکر می‌کردم.

دقیقا یادمه تابستونی بود که کلاس دوم راهنماییم تموم شده بود و می‌خواستم برم کلاس سوم راهنمای.

بگذارید اول بگم که نمیدونم چرا ولی‌ اطلاعات من اون موقع راجب به این مساله در حدی بود که فقط معلم بهداشت یه ذره سر بسته راجعبش صحبت کرده بود،ولی‌ این موضوع یه بحث داغ بود برای زنگ تفریح که با دوستامون میشستیم و هرکی‌ هر خاطره و تجربه داشت تعریف میکرد.یعنی‌ نه تو مدرسه نه تو خانواده هیچ اطلاعات دقیق و درستی‌ در اختیار ما نمیذاشتن.با در نظر گرفتن این مسائل بریم سراغ خاطره......

می‌گفتم یه تابستون موقع ناهار بود که مامانم سبزی پلو با کوکو سبزی درست کرده بود و مهمون هم داشتیم عموم و دوستش خونمون بودن که با دوستش رو دربایسی هم داشتیم.سر ناهار نشست بودم و مشغول خوردن که یه هوو یه احساسی‌ کردم یه حس جدید بود یه‌چیزی از بدنم جدا شد احساس خیسی یه حسی که نیمیدونم بد بود یا چندش بود هرچی‌ بود خیلی‌ جدید بود...........رفتم طرف دستشویی‌ و با چه منظره ای مواجه شدم همون طوری یه چند ثانیه خشکم زد وای یعنی‌ منم پریود شدم حالا چیکار کنم،میلرزیدم،بغض کرده بودم،ولی‌ سریع خودمو جمع و جور کردم و چون شنیده بودم که باید از نوار بهداشی استفاده کرد و یادم بود که مامانم همیشه نوار بهداشتی که میخرید کجا میگذاشت اومدم بیرون از دستشویی ولی‌ می‌ترسیدم راه برم استه استه راه رفته‌ام خونمون دوبلکس بود پله ها رو یک دونه یک دونه رفتم بالا(شانس اوردم مامانم بسات ناهارو رو تراس گذاشته بود و من جلب توجه نمیکردم)خلاصه رسیدم به اتاق مامانم و یه دونه نوار بهداشتی تو لباسم قایم کردم و دوباره اون مسیرو استه استه برگشتم تو دستشویی و از اون استفاده کردم.اه بعد از استفاده چه حس بدی داشتم برای راه رفتن.ولی‌ هر جوری بود سریع خودمو جمع مو جور کردم و برگشتم سر ناهار.همه نگاهم میکردن چون یه 5 دقیقه طول کشیده بود از رفتنم.ولی کسی‌ چیزی نگفت، اما من فکر می‌کردم الان همه فهمیدن از قرمزی لپم یا از سفیدی صورتم یادم نیست.

اون روز گذشت ولی‌ خوب من خجالت کشیدم این مساله به این مهمی رو با مامانم در جریان بگذارم.تابستون هم بود هیچ کدوم از دوستم نبودن که با اونها مشورت کنم.پس این راز مهم موند تو دلم.......ولی‌ یه مشکله بزرگ تر داشتم و اون اینکه تهیه نوار بهداشتی چون اگه هی‌ از مال مامانم بر میداشتم اون وقت متوجه میشد و رازم لو میرفت.پس به طور کاملا غیر بهداشتی از دست مال کاغذی استفاده می‌کردم........با این بدبختی اولین دوره? 7 روزه? پریود گذشت تازه میدونستم که باید غسل هم کنم....معلم بهداشت این یکی‌رو خوب بهمون گفت بود.یه چند روزی گذشت،من تو اون 7 روز هر روز یه نوار بهداشتی برداشته بودم،و از این رو مامانم بالاخره شک کرد و یه روز بازم سر ناهار که من تنهایی تو تراس داشتم عدس پلو میخوردم مامانم یه هوو صدام کرد و بی‌ مقدمه گفت من برات نوار بهداشتی خریدم تو کشوی اتاق خودته استفاده کن!!!!!!!!جالب اینکه احساس کردم مامانم هم خجالت میکشه بگه!!!!!!!!!!!!!!!!!11

و من از خجالت دلم میخواست زمین دهان باز کنه و من برم توش،سریع برگشتم سر ناهارم و اصلا جوابی‌ به مامان ندادم.......

الان از فکر کردن به اون روزا خیلی ناراحت می‌شم و واقعاً به حال فرهنگمون تأسف میخورم.این اتفاق تو زندگی‌ هر دختری می‌تونه بهترین باشه.ولی‌ برای من و شاید خیلی‌‌های دیگه یه خاطره بد شده.از مامانم دلم گرفته چون تو این مسائل هیچ وقت راهنماییم نکرد.ولی‌ همیشه این طوری فکر میکنم شاید خودش هم راهنمای نشد و بلد نبود.

ولی‌ من اگه دختر داشته باشم هیچ وقت اجازه نمیدم این مسائل براش تابو بمونه و همیشه باهاش حرف میزنم و وقتی‌ برای اولین بار پریود شد براش یه مهمونیه بزرگ میگیرم و از همسرم می‌خوام که بهش تبریک بگه چون اون وارد سن بلوغ شده .. جنجالی‌ترین سنّ برای هر دختر........................

دوست دارم خاطره های شما رو هم بخونم خوشحال میشم تعریف کنید.....

ممنون


باران بارانه عشق مامانه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2456
2714
منم یادمه که عروسی خواهرم بود فکر کنین لباس پوشیدم و داشتم می رقصیدم که یهو یه حالت خیسی احساس کردم ..خلاصه رقصو ول کردم و با عجله رفتم تو دستشویی و دیدم وای بیچاره شدم ..آخه بهتر از این زمان هم می شد ..بعدم هیچی ..از اونجایی که نمی دونستم از کجا تو اون شلوغی نوار بهداشتی پیدا کنم ..با دستمال سروته قضیه رو جمع کردم ورفتم آروم سرجام نشستم ...هرکی م یگفت چرا بلند نمیشی .تو که تا چند دقیقه پیش آروم نداشتی .معده درد رو بهونه کردم و تا آخر عروسی دم نزدم خلاصه عروسی بهم زهر مار شد ..خواهرم که روز بعد علتش روو پرسید قضیه رو یه جورایی گفتم ولی خجالت می کشیدم ..خواهرمم خندید و گفت دیوانه اگه می امدی به من می گفتی من بهت آدرس نوار بهداشتی ها رو می دادم و تو هم از مراسم نمی افتادی ..وای عجب شبی بود ..منم وقتی فکر می کنم به خودم می خندم که اینقدر ساده و خجالتی بودم که به مامانم نگفتم ..واقعا اینم فرهنگه که ما داریم

خدایا.. که دیده ای تو مرا و خریده ای تو مرا 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687