اخی عزیزم چه کوچلو به نظرم دهدست پرستار ببرش با شوهرت یه جوری هماهنگ بشین و یا یکی و بار پیش خودت من خودم تو این سن بچه مو دست مادر شوهرمم نمسپردم خیلی حساس بودم واحداتو کم بگیر چه میدونم یه جوری واسش برنامه ریزی کن
تیغ روزگار شاهرگ “کلامم” را چنان بریده ، که سکوتم “بند” نمی آید !
انشالا مامانش بمیره ... نمیدونین که چقد غصه دارم بابت این موضوع ولی شوهرم از صبح تاظهر سرکاره مامانم کنسر سینه داشت... تو شهرستانن. نمیخوام بهش زحمت بدم. اخه اونم برام عزیزه ... خیلی... غریبی خیلی سخته. با بچه و خونه و ... درسم که قوز بالا قوزه خدایا خودت به حق این شبای عزیز کمکم کن