2410
2553
دلم نیومد این تاپیک را حذف کنم یکی دیگه بزنم چون دیدم تو همین تاپیک هم داره به سمت روبه رو شدن با تغییرات بچه دار شدن پیش میره من ماه اول اقدام باردار شدم و جزئیاتش را تو این تاپیکم نوشتم http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=722423&postID=35700853 خدا را شکر میکنم اما یه جورایی تعجب هم میکنم من که بچه دوست نداشتم چی میشه همون ماه اول بعد اینایی که بچه دوست دارند یهو چند سال... همه حکمت خداست تو این تاپیک از تغییراتی که به بچه دار شدن تو زندگیتون رخ داده بگید برام تو روابط دو نفره تون سفر کار تحصیل روابط اجتماعی خودتون علایق و آرزوها و اهدافتون اینا خیلی برام مهمه بچه دار شدن خوب بوده یا بد خودتون میخواستید یا شوهرتون بیشتر میخواست؟؟ من نمیخوام صد درصد وقف بچه بشم اما نیاز دارم با آدمهایی باشم که وقف بچه نیستن تمام دوروبرم کسایی هستند که همه زندگیشون بچه شون حتی از شوهرشون هم بیشتر دوسش دارند من میخوام فقط ببینم که هستند آدمهایی که شوهرشون را بیشتر دوست دارند آدمهایی که عشقشون کم نشده به علایقشون و خودشون رسیدگی میکنند زندگی عادی خودشون را دارند بدون اینکه وقف بچه بشند از تجربیاتتون بهم بگید خیلی خوشحال میشم این پست شروع تاپیک بود قبلا: دیشب اولین اقدام را داشتیم با اینکه کلی از قبل برنامه ریزی کرده بودیم و کلی خودم را آماده کرده بودم اما به محض تموم شدن رابطه زدم زیر گریه و شوهرم که اصلا دلیلش را نمی فهمید تعجب کرده بود اما من میترسیدم یه ترس بزرگ از آینده از چیزایی که نمیدونم از اتفاقاتی که خبر ندارم از آرزوهایی که شاید با بچه نتونم بهشون برسم اصلا از رابطه ام لذت نبردم بیچاره شوهرم تعجب کرده بود فکرم همش مشغول بود نمیتونسم لذت ببرم الان هم عزا گرفتم برا دو شب دیگه دو شب دیگه هم یه کار جالب کردیم و اینکه قبل از اقدام حتی قبل از خوندن دعا ها میرفتیم عشق بازی حسابی با هم بودیم این جوری خیلی استرسمون پایین می اومد و آماده میشدیم بعدش بلند میشدیم وضو و دعا و اقدام
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
من بچه دوست ندارم به خاطر شوهرم دارم بچه دار میشم میترسم تمام آرزوهام برنامه هام از بین بره میترسم ندونم چی پیش میاد و چه پیش نمیاد از همه چیزها میترسم برای همین نمیتونم تمرکز خوبی داشته باشم به شوهرم میگفتم کاش خدا میگفت مثلا یه دعای خاصی برای بچه دار شدنه همونو بخونید بسه بعد دیگه آدم از رابطه جنسی اش قشنگ لذت می برد بدون بدون ترس 26 سالمه 3 سال عقد کرده بودم سه سال و نیمه هم از عروسیم میگذره و به نظرم هدف از ازدواج بچه دار شدن نیست
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وا..........مگه نی نی نمیخای زمانیکه 2طرف راضیم باشن دراوج باشه بچه ی اونام خوبه اینجوری نباش روبچه ت تاثیربد میزاره
خدای خوب من زندگی به سختی اش می ارزداگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی
2456
26 سالمه تا یک ساعت فقط گریه میکردم و شوهرم همش میپرسید آخه بگو چی شده نفهمید من میترسم از آینده خیلی میترسم اینکه قراره یه تغییر خیلییییییییییی بزرگ تو زندگیم رخ بده
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
چرا نمیری مشاوره،بچه داری از اولش کلی مسئولیت با خودش میاره،باید خودت بخوای که بعدش کم نیاری و‌فقط شرایط و‌تحمل نکنی.باید ازش لذت ببری اینجوری که خوب نیست اگه اصلا هدف نداری
چقدر دیر میفهمیم بیشتر غصه هایی که خوردیم خوردنی نبود، دور ریختنی بود... 👌👌
2714
اقدام را از دیشب شروع کردیم نمیگم میخوام جلوگیری کنم اما با ترس هام چکار کنم اصلا آرامش ندارم زمان رابطه جنسی همش دارم به این فکر میکنم چی میشه اگه بچه دار بشیم بعدش چی میشه بعد من حامله میشم بعد یعنی حاملگی ام چ جوره بعد زایمانم چی بعد بچه به دنیا میاد چی میشه و هزارتا سوال دیگه دارم از خودم می پرسم همش سعی میکنم فکرم را کنترل کنم اما خیلی سخته دیشب به شوهرم گفتم فکرم متمرکز نیست باید زیاد باهام باشی اونم گفت باشه تو 5-6 دقیقه که سعی کردم ترس ها از بین برن سریع ارضا شدم آخه خیلی وقت بود که رابطه جنسی هم نداشیتم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
نفس نمیگم بده اما آیا من میتونم بچه ام را خوب تربیت کنم آیا میتونم مادر خوبی باشم آیا میتونم همسر خوبی باقی بمونم آیا میتونم برای خودم مریم خوبی هم باشم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
6 ماهه دارم اطلاعات کسب میکنم و آژمایشات را انجام میدم و غیره شوهرم پیش خودش فکر میکرد الان دیگه من آماده ام خودمم همین فکر را میکردم اصلا فکر نمیکردم این طور بشه
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
فعلا اقدام نکردمولی همینکه دارم کارای مربوط به پیش از بارداری رو انجام میدم همین حس تو رو دارم حتی دکتر هم رفته بودم برای آزمایش و پاپ اسمیر بعدش گریه کردم.آخه برام خیلی سخته قدم توی این دوره جدید زندگی بذارم احساس میکنم دیگه خودم نیستم منم مث تو بچه دوست ندارم حداقل فعلا دوست ندارم ولی مجبورم
فروش انــواع لـبــاس بـارداری و بچگانه با مناسب ترین قیمت pooshak_bardari_parnianeh
همش میگم خدایا دو شب دیگه نیاد دیشب که مثلا فکر میکردم نمیترسم و آماده ام از اول رابطه جنسی ترس هام شروع شد وای به حال دو شب دیگه که از الان دارم بهش فکر میکنم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز