منم زندایی ام بعد از 13-14 سال باردار شد گفت میخوام اسمشو از قران انتخاب کنم ، قرانو باز کرده بود ایات مربوط به حضرت ساره همسر نازای حضرت ابراهیم اومده بود اونم تصمیم میگیره اسمشو بذاره ساره. بعد از دنیا اومدنش پسرخاله زنداییم خبر نداشته تولد نی نی رو ، مامان بزرگم(مامان داییم) رو خواب دیده که یه دختر کوچولو داره کنارش بازی میکنه ازش پرسیده حاج خانوم این دختره کیه؟ گفته این ساره است دیگه دختر جعفر! فرداش پسرخاله هه فهمیده نی نی دنیا اومده با خانومش میان چشم روشنی ، اونجا وقتی میپرسه اسم بچه رو چی گذاشتین؟ زنداییم میگه ساره و دیگه پسرخاله نمیتونه خودشو کنترل کنه و چون قضیه رو به همسرش هم گفته بوده هردو احساساتی میشن و اشک میریزن و ... هزار ماشالله ساره کوچولوی ما الان حدود 2 سالشه و خیلی شیرین و دوست داشتنیه ، یه زبونی هم داره که بیا و ببین!
برای زندگی کردن ، به دنیا اومدن بس نیست!