از ته دل واست آرزو می کنم که خوشبخت بشید
ممنون عزیزم. منم بهترین بهترین هارو واست آرزو میکنم. بوووووووووووووووووس
ذاستی چرا خبری از بچه ها نیست؟ اسکای. نسترن. رز. ریحانه هیچکی نیست چرا؟؟؟؟؟؟؟
ذاستی چرا خبری از بچه ها نیست؟ اسکای. نسترن. رز. ریحانه هیچکی نیست چرا؟؟؟؟؟؟؟
نمی دونم
یه روز همه هستن یه روز هیچ کس نیست
یه روز همه هستن یه روز هیچ کس نیست
من دیشب رفتم خونه شوشو اینا. خواهرشم از شهرستان اومده بود. خواهر شوهر خواهر شوهرم هم اومده بود. من و شوشو که رسیدیم مادر و خواهرش نبودن. اینا رفته بودن بازار. نگو برا من کادو بخرن. به چه مناسبت نمیدونم.
من حدس میزنم که چون خواهر شوهرش اونجا بوده به همون خاطر رفته گرفته که بگه ما به عروسمون میرسیم .
حالا در هر صورت. قضیه کادوهای مشکی که به من دادند رو که یادتونه. دعوای مفصل کردیم. بعد اون دعوا شوشو یه فایلی اورده بود که صدای مادرش توش بود که داشت با خواهرش حرف میزد و میگفت که از این به بعد حتی یه چیزی که راه راه مشکی داشته باشه یا نوار مشکی داشته باشه حواسمون باشه براش نگیریم.
حالا دیشب این مادر و خواهر ای کیو رفتن برام یه بلوز تونیک گرفتن که رنگ اصلیش سبزه. ولی پایینش از کمر به پایین مشکیه. دور استیناش مشکیه. یقش مشکیه. روش هم پروانه های درشت مشکی داره.
خوشگل بود . ولی نمیدونم باز چرا اینکارو کردن. جفتشونم با هم رفته بودند بخرن. بعد اونهمه دعوا نمیدونم باز منظورشون چیه؟
دیشب چیزی نگفتم و با خوشرویی هدیه رو قبول کردم. حتی پوشیدمش. اون لحظه رو که کادو رو باز کردم شوشو جا خوردم اخه طرف مشکیش رو اول دیدم. شوشو رنگش پرید. تازه خواهر شوشو ازم پرسید که فکر میکنی چه رنگیه؟
خواستم بگم قطعا مشکی نیست. ولی نگفتم.
به نظر شما چرا با اینکه بازم میدونسته من رو مشکی حساسم رفته یه چیزی خریده که مشکی توش هست. شما باشین اینکارو میکنین؟
من حدس میزنم که چون خواهر شوهرش اونجا بوده به همون خاطر رفته گرفته که بگه ما به عروسمون میرسیم .
حالا در هر صورت. قضیه کادوهای مشکی که به من دادند رو که یادتونه. دعوای مفصل کردیم. بعد اون دعوا شوشو یه فایلی اورده بود که صدای مادرش توش بود که داشت با خواهرش حرف میزد و میگفت که از این به بعد حتی یه چیزی که راه راه مشکی داشته باشه یا نوار مشکی داشته باشه حواسمون باشه براش نگیریم.
حالا دیشب این مادر و خواهر ای کیو رفتن برام یه بلوز تونیک گرفتن که رنگ اصلیش سبزه. ولی پایینش از کمر به پایین مشکیه. دور استیناش مشکیه. یقش مشکیه. روش هم پروانه های درشت مشکی داره.
خوشگل بود . ولی نمیدونم باز چرا اینکارو کردن. جفتشونم با هم رفته بودند بخرن. بعد اونهمه دعوا نمیدونم باز منظورشون چیه؟
دیشب چیزی نگفتم و با خوشرویی هدیه رو قبول کردم. حتی پوشیدمش. اون لحظه رو که کادو رو باز کردم شوشو جا خوردم اخه طرف مشکیش رو اول دیدم. شوشو رنگش پرید. تازه خواهر شوشو ازم پرسید که فکر میکنی چه رنگیه؟
خواستم بگم قطعا مشکی نیست. ولی نگفتم.
به نظر شما چرا با اینکه بازم میدونسته من رو مشکی حساسم رفته یه چیزی خریده که مشکی توش هست. شما باشین اینکارو میکنین؟
سلام دوستای عزیزم. نازنین جون خوشحالم که برنامه مسافرتت جور شد و ایشالله تا چند روز دیگه میری خونه خودت. بهت تبریک می گم و بهترین آرزوهامو همراهت می کنم...
من این چند روز خیلی کار داشتم. ایشالله فردا که اومدید با هم صحبت می کنیم...
فرزانه جون راستش نمی دونم چی بگم... شاید واقعا رنگ مشکی می پسندن.. خوب آخه اصراری نیست که برات هدیه بخرن اگه بخوان اذیتت کنن.. یعنی منظورم اینه که اگه قصدشون این بود که اذیتت کنن هیچوقت کادویی برات نمی گرفتن.
به نظر من زیاد روی این قضیه تمرکز نکن. با شوهرت حرف بزن و با آرامش و خو ش اخلاقی بگو "خوب به نظرت اونا که می دونستن من مشکی دوست ندارم چرا باز مشکی گرفتن" بذار خود شوشو با خانوادش طرف شه. البته من کار اونا را تایید نمی کنما! نمی دونم واقعا از سر بی توجهی اینجور می کنن یا می خوان اذیتت کنن...
اما به نظر من بهترین کار اینه که تو دیگه هیچ حساسیتی نشون ندی
این کار 2 تا حسن داره
1- اینکه اگه واقعا اونا منظوری نداشتن، تو هم بی خودی خودتو اذیت نکردی
2- اینکه اگه قصد و منظوری داشتن (که بعید می دنم) و می خواستن تورو آزار بدن وقتی ببینن از این راه تو ناراحت نمی شی و برات مهم نیست اونا هم بی خیال می شن
اما باز هم می گم.. من اصلا فکر نمی کنم که قصد اونا آزار تو باشه...
راستی یه سوال خودشون تا چه حد مشکی می پوشن؟ یعنی لباساشون بیشتر چه رنگیه؟
من این چند روز خیلی کار داشتم. ایشالله فردا که اومدید با هم صحبت می کنیم...
فرزانه جون راستش نمی دونم چی بگم... شاید واقعا رنگ مشکی می پسندن.. خوب آخه اصراری نیست که برات هدیه بخرن اگه بخوان اذیتت کنن.. یعنی منظورم اینه که اگه قصدشون این بود که اذیتت کنن هیچوقت کادویی برات نمی گرفتن.
به نظر من زیاد روی این قضیه تمرکز نکن. با شوهرت حرف بزن و با آرامش و خو ش اخلاقی بگو "خوب به نظرت اونا که می دونستن من مشکی دوست ندارم چرا باز مشکی گرفتن" بذار خود شوشو با خانوادش طرف شه. البته من کار اونا را تایید نمی کنما! نمی دونم واقعا از سر بی توجهی اینجور می کنن یا می خوان اذیتت کنن...
اما به نظر من بهترین کار اینه که تو دیگه هیچ حساسیتی نشون ندی
این کار 2 تا حسن داره
1- اینکه اگه واقعا اونا منظوری نداشتن، تو هم بی خودی خودتو اذیت نکردی
2- اینکه اگه قصد و منظوری داشتن (که بعید می دنم) و می خواستن تورو آزار بدن وقتی ببینن از این راه تو ناراحت نمی شی و برات مهم نیست اونا هم بی خیال می شن
اما باز هم می گم.. من اصلا فکر نمی کنم که قصد اونا آزار تو باشه...
راستی یه سوال خودشون تا چه حد مشکی می پوشن؟ یعنی لباساشون بیشتر چه رنگیه؟
سلام فرزانه جون به نظر من مشکی بهترین رنگه ..عزیزم به دل نگیر ..مهم این که به یاد تو هستن و کادو میخرن .من رنگ صورتی دوس دارم مامان شوشو اونقدر لباس صورتی خریده که نگو ...همه جا هم نمیشه پوشید منم ارزو دارم لباس های مشکی بخرن که شیک باشه
نسترن ریحانه فرزانه اسکای نازنین رز و.... دوستون دارم
سلام خانومیها. خوبین همه؟ خوشین؟ ساناز جون خوبی؟ چه میکنی با زحمتهای من؟ :)
ساناز جون یه چیزی بگم بخندی: امروز صبح با یه خواب خیلی بد از خواب بیدار شدم. حالا بشنو که ماجرای خواب چی بود. توی خواب جاریم هووم شده بووووووووووووود :(((((((....توی همون خواب هم داشت به من سیخونک میزد و اذیتم میکرد. اینقدر اذیتم در دو موقعیت مخصوصا، که دیگه از دستش کلافه شدم و افتادم دنبالش که بزنمش اونم در رفت. یه سنگی دستش بود برام پرتاب کرد به من نخورد. قسمت بدتر ماجرا اینجا بود که شوهرم به عینه میدید داره اذیت میکنه ولی هیچی نمیگفت:(((((...خلاصه بعد از کلی زجر کشیدن توی خواب، بیدار که شدم کلی خندیدم و ماجرا رو برای شوهرم تعریف کرد...اونم میگفت کم به این بیچاره فکر کن...گفتم به خدا خیلی بهش فکر نمیکنم..نمیدونم چرا اومده تو خوابم؟!!!
نازی جون خیلی برات خوشحالم. روزهای قشنگی پیش رو داری. خیلی خاطره انگیز میشه واسه ات. ایشالله کلی بهتون خوش بگذره و پیش شروع روزهای خیلی خوب زندگی مشترکتون باشه. حسابی خوش بگذرونین. اول حرم و زیارت بعدش حسابی سیاحت و تفریح. هتل هم به نظرم خیلی مهم نیست (البته برای شما که در این موقعیت هستین شاید مهم باشه (چشمک)) چون خیلی وقت توی هتل صرف نمیکنین. از صبح میرین بیرون احتمالا تا بعد از ناهار. بعد از ناهار هم یه 1 ساعتی استراحت بعد دوباره بیرون تااااااااااا آخرهای شب. خوش میگذره. خوش باشی همیشه. خیلی بهت تبریک میگم پیشاپیش. برای ما هم دعا کن.
فرزانه جون شرمنده نمیتونم کمک خاصی بهت بکنم.
ریحانه جون خوبی؟ چه خبرا؟
نسترن؟ اسکای؟ کجائین شماها؟
ساناز جون یه چیزی بگم بخندی: امروز صبح با یه خواب خیلی بد از خواب بیدار شدم. حالا بشنو که ماجرای خواب چی بود. توی خواب جاریم هووم شده بووووووووووووود :(((((((....توی همون خواب هم داشت به من سیخونک میزد و اذیتم میکرد. اینقدر اذیتم در دو موقعیت مخصوصا، که دیگه از دستش کلافه شدم و افتادم دنبالش که بزنمش اونم در رفت. یه سنگی دستش بود برام پرتاب کرد به من نخورد. قسمت بدتر ماجرا اینجا بود که شوهرم به عینه میدید داره اذیت میکنه ولی هیچی نمیگفت:(((((...خلاصه بعد از کلی زجر کشیدن توی خواب، بیدار که شدم کلی خندیدم و ماجرا رو برای شوهرم تعریف کرد...اونم میگفت کم به این بیچاره فکر کن...گفتم به خدا خیلی بهش فکر نمیکنم..نمیدونم چرا اومده تو خوابم؟!!!
نازی جون خیلی برات خوشحالم. روزهای قشنگی پیش رو داری. خیلی خاطره انگیز میشه واسه ات. ایشالله کلی بهتون خوش بگذره و پیش شروع روزهای خیلی خوب زندگی مشترکتون باشه. حسابی خوش بگذرونین. اول حرم و زیارت بعدش حسابی سیاحت و تفریح. هتل هم به نظرم خیلی مهم نیست (البته برای شما که در این موقعیت هستین شاید مهم باشه (چشمک)) چون خیلی وقت توی هتل صرف نمیکنین. از صبح میرین بیرون احتمالا تا بعد از ناهار. بعد از ناهار هم یه 1 ساعتی استراحت بعد دوباره بیرون تااااااااااا آخرهای شب. خوش میگذره. خوش باشی همیشه. خیلی بهت تبریک میگم پیشاپیش. برای ما هم دعا کن.
فرزانه جون شرمنده نمیتونم کمک خاصی بهت بکنم.
ریحانه جون خوبی؟ چه خبرا؟
نسترن؟ اسکای؟ کجائین شماها؟
رز خانم چه خبرا خوبی؟
رز جون تو هم بی خیال این جاری جونت شو..... خدا به من رحم کنه چون شوشو و برادر شوشو 2 قلو هستن.... حالا برادر شوشو مجرده
http://www.dordone.com/news_detail_6635_%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF+%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86+%D9%85%D8%AF%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%B4%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86+%D9%85%D9%88+(%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C).html
http://aroos.persianblog.ir/post/19
خانم ها ببینین روحیتون باز شه
http://976542.blogfa.com/cat-7.aspx
گله میکرد ز مجنون لیلی - که شده رابطه‌مان ایمیلی
حیف از آن رابطه‌ی انسانی - که چنین شد که خودت می‌دانی
عشق وقتی بشود دات‌کامی - حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را - برده یا دات‌نت و دات‌ارگ تو را
بهرت ای میل زدم پیشترک - جای سابجکت نوشتم : به درک
به درک گر دل من غمگین است - به درک گر غم سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک - قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخورم از این ایمیلم - که به این رابطه هم بی میلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن - همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم - یار من باشد و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست - روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد - خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شده‌ام - دلخور از گردالی @ (ات) شده‌ام
کرد ریپلای به لیلی مجنون - که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد - هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد - هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی - دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه‌ای پست نمودم بهرت - به امیدی که سرآید قهرت...
اینم از نامه لیلی به مجنون
حیف از آن رابطه‌ی انسانی - که چنین شد که خودت می‌دانی
عشق وقتی بشود دات‌کامی - حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را - برده یا دات‌نت و دات‌ارگ تو را
بهرت ای میل زدم پیشترک - جای سابجکت نوشتم : به درک
به درک گر دل من غمگین است - به درک گر غم سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک - قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخورم از این ایمیلم - که به این رابطه هم بی میلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن - همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم - یار من باشد و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست - روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد - خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شده‌ام - دلخور از گردالی @ (ات) شده‌ام
کرد ریپلای به لیلی مجنون - که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد - هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد - هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی - دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه‌ای پست نمودم بهرت - به امیدی که سرآید قهرت...
اینم از نامه لیلی به مجنون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
