2410
2553
عنوان

تجربه های سقطمون

307861 بازدید | 310 پست
این تاپیک رو زدم چون زمانی که داشتم سقط میکردم جایی نبود که از تجربه هاشون گفته باشن وآدم بتونه بر اساس شرایطی که داره تصمیم بگیره.من واقعا نمیدونستم کدوم اتفاق تو اون لحظه ها طبیعیه یا غیر طبیعی!
تجربه سقط برای همه تلخه مخصوصا کسایی که دارن نا خواسته سقط میکنن.
من تجربه سقطمو اینجا مینویسم که همه بخونن و خدایی نکرده اگه تو اون شرایط بودن بدونن قدم بعدیشون چی خواهد بود.
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
من10روز بعد از اقدامم یعنی 1 اردیبهشت ازمایش دادم منفی بود.فرداش لکه بینی های همیشگی قبل پریودم شروع شد باید 6-9 اردیبهشت پریود میشدم ولی 2 اردیبهشت بود که این لکه ها شروع شد.علایم پریودی رو داشتم...درد سینه هام درد دلم ...
یه دوست مامایی داشتم که مرتیا باهاش در تماس بودم.من تا 9-10 اردیبهشت لکه بینی داشتم و 12 اردیبهت که دوستم زنگ زد که حالم رو جویا شه و من گفتم هنوزم گاهی لک دارم !!! گفت تو یا حامله ای یا کیست داری!!! و بهترین کار اینه که اول چک بی بی بزار اگه منفی بود سونو بشی و آم�ول پروژسترون بزن که پریود شی.
شب همسر چک بی بی خرید گذاشتم و بلههههههه خط دومی کمرنگ بود که رو بوروشور نوشته بود حتی اگه کمرنگ باشه باردارین.به کسی نگفتیمو فرداش رفتیم آزمایش که بتا 560 بود و من حامله بودم.
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

روز 18 اردیبهشت بود که من بعد از حمامم احساس کردم ترشحات رنگی دارم متاسفانه 19-20-21 سرگرم مراسم ازدواج دختر عمم بودم.22 لکه بینی پیدا کردم و رفتم دکتر که بهم آمول پروژسترون داد به مدت 7 روز و استراحت نسبی ازم خواست.
سر 7 روز خوب شدم و سونو قلب دادم که دکتر گفت قلب جنین تشکیل شده و همه چی طبیعیه و جنینم تو 30 اردیبهشت 6 هفته بود.
فرداش باز دوباره لکه بینیم تشدید شد و خونی رنگ شد رفتم دکتر و بهم شیاف پروژسترون تجویز کرد ولی خارجیش که به خاطر تحریمات دولت جمهوری اسلامی پیداش نکردیم ..همه بیمارستان ها و داروخونه هارو گشتیم نبودکه نبود.با تهران تماس گرفتیم یکی از اقوام داروخونه داشت که بعد از 2 روز ایرانیشو واسم فرستاد!!!ولی لکه بینی های من بدتر شد!!!
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
2720
روز 6 خرداد من احساس درد رحم داشتم ولی فکرشم نمیکردم میگفتم استراحت کنم . لکه بینی هام به شکل رگه های قهوه ای بود.
فرداش رفتم دکتر اول یه آمپول نوشت که گفت اگه سونو مشکل نداشت بگیر و باز هم خارجی که گفت گیر نمیاد باید بگردی گفتم من شیاف هارو هم گیر نیاووردم گفت عزیزم جنس ایرانی و خارجیش خیلی فرق دراه خیلیییییی...
رفتم سونو گفت ضربان نداره :((((((((
اومدم دکترم گفت یه هفته صبر کن آمپولم نزن....میدونست هرچی باشه سقط باشه فقط نمی خواست شرایط روحیه منرو دگرگون تر کنه....لحظه های سختی بود و سخت تر زمانی که به همسرم گفتم....
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
وقتی اومدم خونه اونقدر گریه کردیم و خانواده ها اومدن.من مثه یه مرده ی متحرک بودم فقط.داشتم دقق میکردم.
فرداش به خواست خواهرشوهرم رفتم سونوی واژینال که دکتر پفت باز هم ضربان و حرکت نداره.
خدا خیر بده دکتر سونو رو بهم گفت خودتو دست دکترا نده که کورتاژبشی این دکترا به خاطر پول هر کاری میکنن اگه کورتاژ بشی ممکنه به دیواره رحمت آسیب برسه و باردار نتونی بشی یا چند وقتی طول بکشه....ممکنه خونریزیت قطع نشه ...ولی این عواقبرو میگم در کنارشم بگم ممکنم هست شانس داشته باشی و زود خوب بشی و همون ماهم باردار شی... ولی به ریسکش نمی ارزه به نظرم یه شیاف بزن یا بزار طبیعی دفع شه...(من نمیخوام کسی رو بترسونم فقط حرفای اونو زدم.)اومدم خونه مادرشوهرم چای زعفرون و پونه داد خوردیم هی میرفتم دستشویی اما خبری نبود ...تو خونه پیاده روی داشتم بازم خبری نبود.غروب به بعد کمی درد داشتم.همسرم اومد دید مثه مرده ها هستم واسم جیگر گرفته بود خوردم جون گرفتم....
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
2714
بعد ازیکسال که از اخرین سقطم میگذره وقتی فکرش میکنم بدنم میلرزه
خداوندا دستهایم خالیست ودلم غرق در ارزوها یابه قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن
ختم قران تاشب 21ماه هرجزءرومیخواین بگین

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=511679&PageNumber=1
http://manvanamadiham.blogfa.com/ من ونمــــــــــدی هام (فروش کارهای نمدی) ________________________________________________________________________________________________ ✿◕ ‿ ◕✿ نی نی سیسمونی ✿◕ ‿ ◕✿ http://ninisismuni.niniweblog.com/ _________________________________________________________________________________________________ ادرس کلوپمhttp://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=27677 ❤❤❤❤ _________________________________________________________________________________________________
فرداش هم کلی پیاده روی تو خونه و طناب و رقص و قر دادن ولی هیچ خبر نبود همون لکه بینی گاهی خونی....
9 خرداد بود که عصرش رفتم پیاده روی تو پارک جنگلی و ورزش های دستگاه های پارک...وقتی اومدم خونه رفتم حموم و دوش آب داغ رو به کمر و دلم گرفتم....شب موقع خواب بود که احساس کردم درد دارم ولی فکر میکردم همون دردای همیشگی هست ولی تا 5 صبح هی از این دنده به اون دنده شدم و یواش یواش داشت مثه دردهای پریودی میشد....
5 بلند شدم رفتم کنار بخاری ولی مگه میشد بشینی خودمو هی مشغول میکردم 7 که شد دیگه درد پریود نبود نمیدونستم دقیقا کدوم قسمتم درد داره همه وجودم درد داشت...پاشدم پیاده روی تو خونه و سع یمیکردم اصلا نشینم دستمو به دیوارا میگرفتمو با هر بدبختی بود قدم میزدم....احساس زور زدن داشتم خیلی معضرت میخوام مثه اینکه آدم نیاز به دستشویی داره...همسر همچنان خواب بود.
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
ساعت 8 شده بود و من دردام بیشتر شده بود دلم نمیخو.است کسی رو خبر دار کنم همه از این موضوع به حد کافی ناراحت بودن نمیخواستم بیشتر کنم گفتم وقتی تموم شد میگم...یه صندلی گذاشتم کنار دستشویی و یه صندلی هم اون سره راهرو که هر وقت به صندلی ها میرسیدم استراحت میکردم کمی و باز بلند میشدم قدم میزدم....8 بود که رفتم دستشویی - از اینجا به بعد خیلی معضرت میخوام که مینویسم فقط صرفا چون میخوام همه اطلاع داشته باشن....اولش انگار شلنگ آب باز شده بود اونطوری خونریزی داشتم و بعدش چند تا لخته و بعدش یه چیزی مثه توپ به اندازه یه گروی بزرگ دفع شد و باز خون و لخته نیم ساعت همون طور مونده بودم دیگه پاهام جونی نداشت اشک میریختم از صدای گریم با اینکه آرومکی بود همسرم بیدار شده بود و اومد دمه ...با بدبختی بلند شدمو از دستشویی خارج شدم....همسرم برام آبجوشه عسل و زنجبیل درست کرد....بازم قدم میزدمو درد داشتم و اشک میریختم....همسرم از زیر بغلم گرفته بود که بتونم قدم بردارم...و به هر صندلی میرسیدیم استراحت میکردم....بعد از 5 مین دوباره رفتم دستشویی...تو این فاصله ماردشوهرم تماس گرفت و فهمید و اومد پیشم ...من نیم ساعتی باز دستشویی بودم...باز خونو لخته...درد امون نمیداد...وقتی این دفعه بلند شدم دردم بهتر بود ولی بود هنوز...با خواهرشوهرم که 2 بار سابقه داشت صحبت کردم گفت تموم شده و یواش یواش بهتر میشی یکم خودتو گرم کن و قوتی بخور....
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
مادرشوهر برام کاچی درست کرد و همسر جیگر پخت.حتما تو این مدت کاچی واسه اینکه رحمرو تمیز کنه و جیگر واسه خون سازی زیاد بخورین من 4-5 روز کارم همین بود...به شدت سر گیجه و چشام سیاهی میرفت.
یه قرص مسکنم خوردم که دردم تموم شه...با دوست مامام صحبت کردم و گفت چند روزی خونریزیو بعد لک و بعدم تمام...
دردای من حذوذ 11بعد از 2 ساعت تموم شد و رفتم پیکنیک ولی همچنان دستشویی میرفتم خونریزی بود ولی خیلی کمتر.شب باز موقع خواب باز انقباض ها اومد سراغم...احساس میکردم رحمم میخواد منفجر بشه...قدم زدم چای نبات خوردم...دردم داشتم...گریه میکردم...برام عجیب بود چرا ولی فکر میکردم حتما جاشه که کنده شده اینطور درد داره...شب با بدبختی خوابیدم ...ولی هر از گاهی انقباض ها بیدارم میکرد....
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز