2726
عنوان

معجزات امام رضا (ص)

| مشاهده متن کامل بحث + 237774 بازدید | 1138 پست
منم یه خاطره بگم از حرم امام رضا ...البته من خواب دیدم ..


سال 84 رفتم حرم امام رضا ،رفتم جلو برای بوسیدن حرم ولی یه اتفاقی واسم افتاد که سال بعدش با اینکه خیلی دلم میخواست برم از ترسم نرفتم فقط گفتم یا امام رضا خیلی دلم میخواد بیام ضریحتو ببوسم ولی نه میخوام خودم اذیت شم نه میخوام زائرای دیگه ت اذیت شن ..از همین راه دور بهت سلام میدم و بعدشم شروع کردم به خوندن صلوات خاصه و بقیه ...

شبش رفتیم هتل خوابیدیم .. تو خوابم دیدم همه زائرا رو کرده بودن بیرون و درارو بسته بودن وبعدش گفتن مااز روی لیست چند تا اسم میخونیم که فقط اونا میتونن بیان واسه زیارت ضریح

بعدم اسم 3، 4 نفر و اسم منو خوندن و به بقیه هم اجازه ندادن .بعدم بهمون گفتن حالا شماها هرکیو خواستید اسمشو بگید ما بزاریم بیاین داخل

وای نمیدونید چقدر خوب بود همینطور میرفتم کل ضریحو میبوسیدم اینقده هم خلوت بود ، دلی از عزا بدر آوردم تو خواب ..

از سال 85 به بعد هم هروقت رفتم حرم دیگه نرفتم برا بوسیدن ضریح میگم امام رضا خودش از راه دور سلاممو قبول میکنه

****** السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) *******

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

چهارشنبه دنبال یه هتل خوب با قیمت مناسب تو اصفهان بودم برای تعطیلات عید فطر که آخرش هم نشد بریم
وقتی توی اینترنت در حال سرچ بودم گفتم کاش میشد بریم مشهد اما این روزا که اصلا نمیشه توی مشهد راه پیدا کرد چه برسه توی حرم
شبش که خوابیدم خواب دیدم که داخل حرم امام رضا در حال زیارت هستم و خلوت هم هست و خیلی راحت دستمو به ضریح میکشم و این در حالیه که با اینکه چند بار لایق زیارت آقا بودم دستم به ضریح نرسیده
من توی بچگی دچار بیماری شدم که آقا شفام داد
شوهرمو از امام رضا دارم
دخترمم همینطور البته من مشکلی در مورد بچه نداشتن نداشتم یا حداقل امام رضا نذاشتن که داشته باشم
یه بار که با شوهرم برای اولین بار دو تایی رفتیم مشهد داخل هتل موقع خواب خواستم که زیارت بعدی من با بچه ام باشه
و روز شهادت ایشون هم سر دیگ یه آش نذری عروس عمه ام به شوخی گفت انشااله سال دیگه با بچه این آشو هم بزنی و دقیقا هم همین طوری شد
از خدا میخوام دخترمو برامون حفظ کنه و یه دختر سالم و صالح دیگه هم قسمتون بشه
2728
پارسال با همسری رفته بودیم مشهد من کلا خیلی کباب کوبیده دوست دارم اما هتلی که رفتیم فقط کوبیده نداشت...

خیلی هم غذای امام رضا دوست دارم که تا اون موقع یه بار توی 15 سالگی نصیبم شده بود و هنوز طعمش زیر دندونم بود...

وقتی فهمیدم رستوران هتل کباب نداره تو دلم افتاد که امام رضا بهم میده... باورتون نمیشه یهو یه نفر در اتاقمونو زد گفت آقا چند نفرین؟ خلاصه دو تا بلیت غذای حضرتی داد گفت فردا ناهار مهمون آقا هستین من اصلا اصلا باورم نمیشد کباب باشه...

اما وقتی رفتیم کباب بود.........http://eemoticons.net

خلاصه ااون موقع کلی حال داد بهم جامون خوب بود رفت و آمد راحتت اینم از غذای حضرتی یه آقایی هم دیدیم اومد توی هتل و خاطره شفا گرفتنش از امام رضا رو برای هفت هشت تا مهمون خارجی که مسلمون شده بودن (امریکایی و آلمانی و لبنانی و و..) تعریف کرد که میام براتون مینویسم

خلاصه خییللیی از این حالا بهم داد اما فکر میکنم دلیلش این بود که من ازش توی این سفر نی نی خواستم و این اولین باریه که از ائمه چیزی خواستم و بعد یه سال هنوز بهم ندادن ایمان دارم که هنوز وقتش نشده و صلاح نیست اما به اینم ایمان دارم که امام رضا جووونم میخواست از دلم دربیاره
http://eemoticons.net

عاشق امام رضام من چند سال پیش مجوز کربلا رفتنو ازش گرفتم خیلی خوب بود نشسته بودم تو حرم و گفتم امام رضا جونم دوست دارم برم کربلا....همون چند ماه بعدش رفتیم...اون موقع اصلا نمیدونستم که مجوز کربلا رو امام رضا امضا میکنه...
مرا با خود درآمیز و رنگ های بی شمارت را در وجود سنگی جای ده تا دلم رنگین کمانی از یاد و شمای تو باشد....
بچه ها من یه سوالی دارم. دوست دارم نظرتونو بدونم .
اسفند 91 یکی از دوستام به من زنگ زد و بی مقدمه گفت که فلانی الان مشهدی؟

خیلی تعجب کردم .گفتم نه من الان خونه ام.چطور مگه؟(ما کرمونشاهی هستیم و فاصله امون تا مشهد خیلی زیاده.)
دوستم گفت:من الان مشهدم ولی تو رو کنار ضریح دیدم !!!
گفتم شاید یکی شبیه من بوده.
دوستم گفت نه فکر کنم اومدی نظرم.
اینو گفت و تموم. ولی من دلم یه دفعه شور افتاد. نمید ونم چرا؟ با خودم گفتم نکنه امام رضا طلبیده؟ خلاصه گذشت...
دقیقا همون ماه یه مشکل خیلی ناجور برام پیش اومد که تا الان گریبانمو گرفته. مریضی سختی گرفتم و هرچی تلاش کردم حل نشد. دیگه عاجز شدم. حالا مامانم میگه بیا بریم مشهد تا آقا کارتو درست کنه. اما راستش چون دو سال پیش رفتم زیارت و حاجتمو نداد الان اعتقاد دارم که امام رضا باید بطلبه وگرنه زیارتش نتیجه ای که می خوایم نداره. نظر شما چیه؟
میخواستم ببینم شما به این اعتقاد دارید که چون دوستم تو حرم از من یاد کرده یا منو دیده یعنی آقا منو طلبیده؟
خوشحال میشم اگه جواب بدید.
مهتا جان اگه ضامن آهو دعوتت نکنه اصلا پات به مشهد نمیرسه.اگه حاجت روات نکرده حتما حکمتی داشته که شما ازش بیخبری.پس صلاح خودتو بسپر بهشون....پس الان شمارو دعوت کرده که قراره بری زیارتش.انشالله حاجت روا میشی و مارو هم از دعای خیرت بی نصیب نذار عزیزم
التماس دعا
CafeMom Tickers
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم :
دوست داشتن فرشته کوچولـــــــــــوم و همسر مهربونــــــــــــم
تقریبا یه 8-9 سال پیش داداش منم شفا گرفته...ولی نه از امام رضا.ولی اجازه بدید اینجا تعریفش کنم.

من متولد 67 ام و داداشم 66....داداشم دقیقا بعد از اینکه دیپلمشو گرفت دچار کمر دردای مزمنی شد.کلی دکتر و این چیزا آخرش معلوم شد دیسک کمراز نوع حاد داره.همه ی دکترا به این نتیجه رسیدن که اگه داداشم یه حرکت اضافه بکنه قطع نخاع میشه و دیگه هیچی...حتی به عملم رضایت نمیدادن و میگفتن خیلی خطرناکه.داییم آمریکا زندگی میکنه.مدارک پزشکی داداشمو فرستادیم براش تا شاید اونجا بشه کاری کرد ولی اونجام حرفای دکترای خودمونو زدن.خدا میدونه ما چیا کشیدیم تو اون مدت.داداشم دائما درازکش بود حتی دستشویی ام باید با 2 نفر میرفت.مامان و بابام دیگه خون گریه میکردن. شرایط روحی همه مون داغون بود و جلوی داداشم فیلم بازی میکردیم.حتی یه دکتر بعد از اینکه عکس کمر داداشمو دیده بود گفته بود این مریضو باید لای پتو بیارید اینجا که اصلا حرکت نکنه.خلاصه بگذریم از این که چیا کشیدیم.....
یه شب بابام که فکر میکرد همه خوابیدیم نشست یه گوشه خونه دعای توسل خوند.به غیر از داداشم همه بیدار بودیم و متوجه حالش بودیم.زار زار گریه میکرد و التماس خدا......بعد از اینکه راز نیازش با خدا تموم شد.همه خوابیدیم.نزدیکای اذان صبح بود که یهو بیدار شدیم دیدیم مامانم و داداشم که دائما پیش داداشم میخوابید نشستن و هم میخندن و هم گریه میکنن.هراسون جویا شدیم ببینیم چه خبره که مامانم به بابام گفت پسرتو شفا دادن.همه مات مونده بودیم که داداشم تعریف کرد نصفه شب بیدار بودم و داشتم فکر میکردم که یهو دیدم یه آقایی از در رد شد و اومد پیشم.تخت داداشم تو پذیرایی روبروی در ورودی بود.میگفت صورتش دیده نمیشد(از زبون داداشم مینویسم تا راحتتر بشه)ترسیدم خواستم مامانو بیدار کنم که آقا گفت بیدار نکن اگه بیدار کنی نمیذارن کارمونو بکنیم.بهم گفت کجات درد میکنه کمرمو نشون دادم و گفتم کمرم.اینجا درد دارم.آقا گفت این تشک برقیو بنداز کنار کمکت نمیکنه(اونموقع گفته بودن تشک برقی به دردای داداشم تسکین میده واسش گرفته بودیم)تشکو گذاشت کنار و دستشو کشید به کمرم و گفت تو دیگه خوب شدی.نمیخواد دیگه دکتر بری و بعدش از همین در رفت بیرون.داداشم میگفت اون آقا امام زمان بوده.همونجا بابام سجده ی شکر بجا آورد و زار زار گریه میکرد و میگفت خدایا شکرت که جوابمو دادی.فردای اون روز داداشمو بردیم ام آر ای اورژانسی و جوابشو بردیم پیش دکترش.دکترش گفت اصلا انگار نه انگار این عکس کمر همین آدمیه که قرار بود فلج بشه.سالمه سالم....
الان بعد از گذشت این همه سال همون داداشم که قرار بود فلج بشه سالمه و راه میره و ورزش میکنه.فقط گاهی یه کمر دردای کوچولویی میگیره.
اینم بگم که داداشم خودش مومنه از بچگی تو هیئت های حسینی بزرگ شده.خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت
CafeMom Tickers
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم :
دوست داشتن فرشته کوچولـــــــــــوم و همسر مهربونــــــــــــم
مهنا جون عزیزم همون طوری که دوستان گفتن اگه اراده نکنی پات به مشهد نمیرسه و کلا به جاهای زیارتی حتی قبور شهدا همشون دعوتنامه میفرستن ما باید قدردانشون باشیم...

همیشه سعی کن با ایمان و اعتقاد کامل ازشون بخوای و اگرم ندادن مطمئن مطمئن باش که صلاحت نبوده خیلی چیزها هست که ما نمیدونیم عزیزم خیلی چیزا ایشالا حاجت روا شی برای ما هم دعا کن خدا بهترین وکیله...

حالا از کجا فهمیدی شیطوونم؟!؟!

مهسا جون واقعا قشنگ بود چه زیبا جواب دعای پدرتو دادن به نظر من از دعای خالصانه پدر توی دل شب بوده....مو به تنم سیخ شد وقتی میخوندم
مرا با خود درآمیز و رنگ های بی شمارت را در وجود سنگی جای ده تا دلم رنگین کمانی از یاد و شمای تو باشد....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730