2726

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

بچه ها منظور از انقباض چیه؟ اینکه دل آدم یهو سفت میشه؟ مگه این سفت شدن به خاطر گوله شدن نی نی نیست؟ توضیح بدین لطفا؟
منم نگرانم. راستی من چندوقتی بود ضربات پای نی نی رو روی دنده سمت راستم کنار معده حس میکردم که فکر کنم به خاطر این بود که سرش پایین و پاهاش بالا بود.
ولی الان 2 روزه دوباره ضربه هاش توی پهلوی راستم رفته!!! یعنی نی نی دوباره افقی شده!!!!!!!
یکی بهم جواب بده؟
راضیه جون ماما بهت گفته سر بچه اومده توی لگن؟ علائمش چیه؟
CafeMom Tickers
مامان مهربون من که احساس انقباض داشتم ، مثل درد زمان پریود ، زیر دلت یکمی سفت میشه و یه درد ملایم مثل درد پری میپیچه زیر شکمت ... البته همیشه که ملایم نیست ، وقتی درد واقعی زایمان باشه ، به مرور شدید تر میشه و طول انقباض ها ، طولانی تر میشه . برای من خیلی کوتاه و درد خیلی ملایمی بود .

عزیزم نگران نباش ، از کجا میفهمی پاهاشه داره به پهلوت ضربه میزنه ؟ آخه اونایی که بچه هاشون سفالیک هستن ، هم تو پهلو احساس ضربه دارن ، هم زیر شکم و هم نزدیک معده ... پس خیلی نمیشه رو این ضربات حساب کرد. فقط سونو یه معاینه بالینی توسط پزشک میتونه نشون بده . حالا اینبار که برای معاینه هفتگی رفتی ، بگو که حس میکنی نینی چرخیده ، شاید دوباره از این نظر چک بشی که مطمئن بشن نینی سفالیکه و برای زایمان طبیعی مشکلی نداری
CafeMom Tickers
2728
تا نینی خوابیده ، براتون بگم که چی شد که من رفتم بیمارستان و زایمان کردم

5 شنبه ، بیست و چهارم ، همسری ساعت 12 شب منو برد اورژانس بخاطر سرماخوردگی ... چون خیلی گر میگرفتم ، همسری نگران شده بود . البته من همیشه گرمم بود ، ولی اون شب همش گر میگرفتم و همرو کلافه کرده بودم . تقریباً یه هفته ای هم میشد که خونه مامانم بودم . خلاصه رفتیم اورژانس ، آقای دکتر فشارمو گرفت و دید نسبت به همیشه رفته بالا و گفت چون پاهاتم ورم کرده ، بهتره همین الان بری یه بیمارستان و آزمایش پروتئین ادرار بدی که مسمومیت بارداری نباشه . بنده خدا شماره موبایلشم داد که بعد دو ساعت که بطور اورژانسی جواب آزمایش آماده شد ، بهش زنگ بزنم و جوابو بگم .
منم بیخیال شدم و گفتم بیخیال من میدونم فشارم بخاطر سرماخوردگیم رفته بالا ، ورم هم برای این زمان و هفته بارداری طبیعیه . البته ورم پامم خیلی کم بود. فقط روی پام بود تا مچ ... خلاصه جمعه هم خونه مامانم بودم ولی رفتم تو نت و حسابی درباره مسمومیت بارداری سرچ کردم . خیلی توهم زده بودم و شب خوابم نمیبرد . ساعت 6 صبح شنبه پاشدم و به همسری گفتم امروز نرو سرکار . ولی حرفمو گوش نداد و رفت ... منم داداشمو بیدار کردم و گفتم پاشو بریم مرکز بهداشت ، من فشار و ضربان قلب نینی رو بگیرم ... بعدش بریم آزمایشگاه . ولی از همون ساعت 6 که پاشدم ، حس میکردم یه دردای کوچولو مثل درد پری دارم . ولی خییییییییلی طولانی مدت میگرفت . یعنی تا عصری شاید 10 تا هم نشد . خلاصه با داداشم که رفتیم مرکز بهداشت ، خانم ماما گفت اگه انقباض داری ، من چک نمیکنم که دهانه رحمت باز شده یا نه . چون نینی بریچه ، ممکنه اینکار تحریک کنه دهانه رحمت و یهو باز بشه . ما هم که امکاناتش رو نداریم . همین الان برو بیمارستان . منم ترسیدم و برگشتم خونه . مامانم حاضر شد و رفتیم بیمارستان . خلاصه تا برگردم خونه و دوباره برم بیمارستان ، شد ساعت 4 . کلی برای نوار قلب نینی معطل شدم . اصلن پشیمون شدم که بیخودی برای هیچی رفتم بیمارستان . وقتی منتظر بودم تا نوار قلبو بگیرن ، گفتم پاشم برم بابا ، بیخودی خودمو گذاشتم سرکار . ولی صبر کردم و بعدشم نوار قلبو گرفتن و رفتم پیش دکتر کشیک . دکتر گفت که انقباض نمی بینه ، اما ضربان قلب جنین ، چن جا افت کرده . باید تا 2 ساعت دیگه مدارکتو بیاری و سزارین بشی . وگرنه تضمین نمیکنم که جنین مشکلی پیدا نکنه . همسری هم تا اون موقع اومده بود بیمارستان . رفت مدارکو آورد و منم آماده کردن و رفتم اتاق زایمان .
بچه ها نمیدونین ، ولی من تا لحظه ای که داشتم بیهوش میشدم ، باورم نمیشد الان دارم زایمان میکنم ههههه همش فک میکردم شوخیه ... از بس اتفاقی و الکی رفته بودم بیمارستان و همش فکر میکردم که این درد هم مثل دردایی که تو این دو ماه اخیر داشتم ، طبیعیه و مشکلی نیست .
شوهرم میگه بعد یه ساعت که رفتم اتاق عمل ( یعنی ساعت 10.30 شب ) آوردنم بیرون . البته نینی بعد یه ربع اومده بوده بیرون . وقتی بهوش اومدم دردم خیلی زیاد بودم . تا رفتم تو بخش ، بهم یه شیاف دیکلوفناک دادن و دوتا آمپول مسکن . بعد یه ساعت دردم خیییییلی کمتر شد . ولی به محضی که رفتم تو بخش و مسکن گرفتم ، ورووجکمو آوردن شیر بدم . انقد درد داشتم ، گیج بودمو نمیفهمیدم که باید نینی رو شیر بدم و اصلن این فسقلی نینی منه . اما هرجور بود شیرش دادم تا اینکه دردم کمتر شد و تازه حواسم اومد سرجاش که این نینی خشگل ، مال منه و حالا من دارم شیرش میدم . خیلی لحظات خوبی بود.
اون شب تا صبح از ذوق نخوابیدم و البته کسای دیگه ای که تو اتاق بودن و زایمان کرده بودن ، اونا هم مثل من خوابشون نمیبرد . و البته شب بعد و همینطور شب بعدشم نخوابیدم . چون نینی نمیخوابید . در طول روز هم نمیتونستم بخوابم . باورتون نمیشه اما تو 72 ساعت اول شاید 10 ساعتم نخوابیده بودم وقتی خودمو تو آینه نگاه میکردم رنگم مثل گچ دیوار بود . البته بیشترین دلیلی که نخوابیدم اول بیقراری ملورین و همینطور نگرانی از زردی نینی و بعدشم شرایط روحی خودم بود . خیلی احساسات متفاوتی داشتم و اصلن نمیتونستم خودمو کنترل کنم . شوق و شور و اضطراب و خلاصه همه چی باهم قاطی بود و نمیتونستم بخوابم .
اما خب بعدش دیگه همه چی بهتر شد ... خداروشکر که همه چی بخیر و سلامتی گذشت .


چقد طولانی شد ... ببخشید خاطرات مو به موی زایمان بود دیگه ....
CafeMom Tickers
مامان ساراجان خیلی ممنونم که جوابمو دادی، نگرانم خیلی، منم ضرباتشو هم پایین هم بالا هم توی پهلو حس میکنم. هفته 36 هم دکتر سونو کرد گفت سفالیکه ولی انگار باورم نمیشه من زایمان طبیعی میشم. چون خواهرام تا 40 هفته همه کاری کردن آخرشم سزارین شدن. البته برای خودم فرقی نداره ولی اینکه تکلیفم مشخص باشه خیلی استرسم کم میشه.

راستی از اینکه خاطره زایمانت رو هم گفتی ممنونم جالب بود راستش الکی الکی مامان شدیا!!!!!!!!!! (ببخشید)
وقتی ملورین رو شیر میدی برای ما ها هم دعا کن بهترین زایمان رو داشته باشیم. از دو هم خودت هم ملورین گلت رو میبوسم
راستی زردیش خوب شد؟ شیردادنش راحت شد؟ از کی شیر اومد توی سینه ات؟
CafeMom Tickers
سلام دوستای عزیزم
من از دیروز احساس درد خیلی زیاد تو پهلوهام ومعدم دارم دیشبم اصلا نتونستم بخوابم راستش میترسم برم بیمارستان باورم نمیشه الان وقتش باشه میترسم م م م 37 هفتمه فکر کنم زوده واسه زایمان!

مامان سارا جون خاطرت خیلی شیرین بود و این جالب بود که انتظارش نداشتی اون موقع وقت زایمانت باشه برای خودت و همسرت و دختر نازنین و ماهت ارزوی خوشبختی و سلامتی دارم برامون دعا کن تا ما هم زایمان راحتی داشته باشیم

مامانا برای همدیگه دعا کنیم

CafeMom Tickers
سلام دوستای گلم
من دیشب اصلا نتونستم خوب بخولبم هم درد داشتم هم نی نی تا صبح تکون میخورد

کسی اگر وقت کرد لیستو درست کنه من همچنان با گوشیم

امروز کمردردم خیلی زیاده
تا عصری خوب نشم میرم دکتر


ساراجون چه خاطره قشنگی همه چیز غیرقابل پیش بینی و یکهویی
خداروشکر دوتاتون سالم و سلامتین گل دخملتو ببوس

ارنیکا مینا ارمغان مامی مهربون و ساسی و نفیس جون امیدوارم زایمان راحتی داشته باشین
Lilypie First Birthday tickers
صبح بخیر
من از دیروز درد دارم
معاینه شدم دیشب ساعت هشت تقریبا دو سه سانت بود
قرار شد بیام خونه صبر کنم دردم بیشتر بشه هنوز خیلی شدید نشده
تا یکساعت دیگه هم میرم بیمارستان
برای زایمان
بوس برای همتون به یادتون هستم
بای
Lilypie First Birthday tickers
سلام دوست جونا.
سارا جون ملورین جونم چطوره؟خدا رو شکر که به موقع رفتی بیمارستان و مشکلی برات پیش نیومد.
وای راضیه جون یعنی آروین جونم هم داره میاد.ایشالا که زایمان راحتی داشته باشی.زود بیا تعریف کن.
واسه من که هیچ خبری نیست.نه دردی فقط موقع پیاده روی کمردرد دارم.برام دعا کنید قبل از 26 ام دردم بگیره.مجبور به القای درد نشم.
ایشالا همگی زایمانای راحتی داشته باشیم.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز