سلام و صد سلام به دوستان سخت کوش و پررررررررررر انرژی خودم
چقدر دلم براتون تنگ شده بود. امیدوارم تعطیلات سال نو به همتون خوش گذشته باشه و با یک انرژی فوق العاده سال جدید رو شروع کرده باشید.
یادتون باشه کلی نی نی بهاری تو راه داریم و باید شاداب و پر از نشاط برای استقبالشون آماده بشیم.
منم تازه برگشتم خونه. می دونم خیلی غیبت داشتم ولی سفر خیلی فشرده ای داشتم و اصلا فرصت برای چک کردن اینجا نبود. البته فکر هم نمی کردم که تو تعطیلات کسی بیاد.
الان فکر می کنم خنده ام می گیره که قبل از تعطیلات بهتون گفتم من دلم نمیخواد برم سفر. بعدش هم شمال رفتم، هم جنوب و هم پایتخت
. یکی از بهترین قسمتهای سفر هم دیدن دوباره عسل بانو جون و نازنینای عزیزم و ثمره زندگی و پسملی نازنازیش بود که کلی ازشون انرژی گرفتم. ( البته پسملی رو خودشو که ندیدیم، صدای قلب کوچولوش رو گوش کردیم و کیف کردیم
) جای همتون خالی. مخصوصا جای سارا و آرام و ملودی و دخملی اش خیلی خالی بود.
نازنیناجونم کتابی که به ما هدیه دادی رو خیلی دوست داشتم و تو راه برگشتن به خونه نصفشو خوندم. خیلی سرگرم کننده و بامزه بود. حتما بقیه جلدهاشم میخرم. بازم ممنونم
پریسا گلی
واقعا که راست گفتی که من و تو همش برعکس هم هستیم. هر وقت من هستم از تو خبری نیست و بالعکس! اما خیلی خوشحال شدم که دیدم سیکلت رو شروع کردی و من نبودم کلی اینجا پست گذاشتی. من که از امروز دوباره هستم و امیدوارم این دفعه تو غیب نشی و این سیکل رو با دلگرمی هم شروع کنیم و انشالله هر دو هم مامان بشیم.
بچه ها من زنگ زدم نوین و وقت هیسترو گرفتم اما به نظرم خیلی دیر بهم وقت داده. آخه روز نوزدهم پریودی برام وقت گذاشته. با این که بهش یادآوری کردم که روز نوزدهم سیکل برای هیسترو دیر نیست چون قبلا تو شهریور روز شونزدهم هیسترو کرده بودم، گفت نه! هیسترو باید تو همین تاریخ های هجدهم نوزدهم پری انجام بشه!!
از اون جایی که من تصمیم قاطع گرفتم که در سال جدید اصلا برای نی نی دار شدن حرص نخورم و همه کارهای مربوط به نی نی رو بسپارم به خدا که هر طور که صلاح میدونه عمل کنه دیگه اصراری نکردم و مثل دخترهای خوب گفتم هر جور که شما صلاح میدونین!
ولی ته دلم بازم فکر می کنم که روز نوزدهم پری یک کم دیره!
از کسی که وقت میداد پرسیدم کی هیسترو می کنه گفت به احتمال نود درصد دکتر منصوری اون روز هست و پرسیدم خراش آندومتر هم میدن که گفت اونو دیگه خودشون تشخیص میدن و من نمی دونم.
حالا امیدوارم اون روز همه چی به خوبی و خوشی تموم بشه و بهم بگن که می تونم نی نی هامو انتقال بدم.
دوست جونای خوبم
دلم می خواد با تک تک دوستان قدیم و همین طور دوستانی که جدید اومدن حرف بزنم، اما الان باید برم با همسرم یک کمی خرید کنیم و میوه و سبزی تازه بخریم که هیچی تو خونه برای خوردن نداریم!!
عصر دوباره میام پیشتون تا سر فرصت ببینم هر کدومتون چه کار می کنین