شرق نشینان دنبال مهد کودک بیایین تو کارتون دارم........ صفحه 10

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

جدا من می خواستم حالا که نرگس از شیر جدا شده از دو هفته دیگه بیارمش

واکسن آنفولانزاهم امسال نایاب شده

اوضاع کشور خیلی خرابه !!

1391/08/26

|

20:09

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

البته من شنیدم بچه ها موقع ورود مهد یه سری مریضی ها رو میگیرند بعد بدنشون مقاوم میشه و دیگه نمیگیرن

1391/08/26

|

20:10

مدیر استارتر

عضویت: 1388/11/07

تعداد پست: 3592

من یک دونه واکسن پیدا کردم الان یه کم سرما خوردست...بهتر بشه میزنم
دکتر دخترمم همینو میگه اما من چون نیستم وقتی مریض میشه باید از درس ودانشگاه بزنم بمونم خونه چون مامانم بچه مریض نگه نمیداره...منم نمیتونم هر 3-4 روز یه بار دانشگاه نرم.چون ترم آخره کارام زیاده پس بیخیالش شدم

راستش جدا از مریضیش که خیلی اذیتم میکنه احساس کردم جای شلوغیه یعنی کنترل از دستشون در رفته
مثلا آخرین روزی که رفتم دنبالش روی لپش یه زخم کوچولو بود مثل اینکه با ناخن یا چیز توک تیز زخم بشه...از مدیر ومربی پرسیدم همه بی خبر بودن..مربی میگه اگه زخم شده چرا گریه نکرد

بعد این مدت هم دیانا 100% جذب نشده وبا کلک باید حواسشو پرت کنن تا من فرار کنم اما وقتی میرم واون مشغول میشه دیگه گریه نمیکنه اما اولش نمی خواد جدا بشه

ومسئله دیگه اینکه دخترم که اینقدر عشق نی نی بود مهد رو بخاطر بچه ها دوست نداره....میگه مهد نمیرم چون نینی ها هلم میدن واذیتم میکنن...حتما این اتفاق افتاده وکسی هم حواسش نبوده.البته مربی الانش خوبه اما دوتا قبلی نه...یکی که خیلی بد بود اخراج کرد اما چه فایده اثر بدش رو روی دیاناگذاشت

آموزش هاش بد نیست اما فکر نکن چیز عجیب غریبیه یا آپولو هوا میکنن..دیانا شغر جدید یاد نگرفته اما حرکات ورزشی جدید یاد گرفته با اصطلاح انگلیسیش مثلtouch your toes یاtwist your back

انگار آموزش ریاضی هم داشتم چون مداد رنگیهاشو گرفته بود جلوی من میگفت این چنده(یعنی چند تاست)

همش هم آن لاینشون خراب بود میگفت کابلهای منطقه قطعه.....الانو نمیدونم شاید درست شده...خدا میدونه اما من که نتونستم ببینم
من خودم وهم مامانم که میره دنبال دیانا اونجا بچه های سرما خورده ومریض دیدیم که سرفه میکردن حتی بهش هم گفتم فلان بچه سرفه میکنه اما شانس من همون زمانی که بچه رو صدا کرد سرفه نمیکرد که حرفم ثابت بشه

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!

1391/08/28

|

01:17

مدیر استارتر

عضویت: 1388/11/07

تعداد پست: 3592

خیلی دلم میخواست سرم خلوت بود براش وقت میذاشتم ازین کلاسا میبردم
تو رو که میبینم عذاب وجدان میگیرم واقعا بهت تبریک میگم مادر نمونه ای هستی که از هیچی کم نمیذاری

تصمیم گرفتم درسم تموم شد همش ببرمش کلاسو تفریح....فقط میدونی دوره جدید بادبادک کی شروع میشه؟

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!

1391/08/28

|

01:22

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

این کلاسها رو هم که توی 135 هست رو همبرم ببینم

1391/08/28

|

12:27

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

من هفته دیگه میرم آفتاب رو دوباره ببینم

1391/08/28

|

12:45

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

راستی من رفتم موسسه قلم جادویی رو دیدم
امکاناتش برای بچه ها نبود چهارپایه بلند داشت
اما مسئول که همون مربی بود کارش خیلی خوب بود
یعنی کاملا از توضیحی که برام داد فهمیدم روش کار با بچه ها رو میدونه
مثلا می گفت ما داستان میگیم در مورد کرم ابریشم بعد بچه هرچی توی ذهنش هست رو روی کاغذ میاره
روشش خیلی خوبه . این روش اعتماد به نفس بچه ها رو بالا میبره

من یادمه یکبار دخترم رو بردم خانه بازی پا.لیم همزمان کلاس نقاشی هم توی یه اتاق بود در اتاق باز بود مربیش به بچه ها رنگ آمیزی داده بود!! یعنی روشی که میگن خوب نیست . انگا رحوصله بچه ها رو نداشت از سرش رد میکرد

اونجا خیلی هم گرون بود .
خانه بازیش که پارسال ساعتی 7 تومن بود.

اما این موسسه با اینکه توی منطقه ضعیفی بود (خاکسفید) اما مربیش واقعا عالی بود.

من نقاشی های نرگس رو بهش دادم اون هم کلی وقت گذاشت از نرگس تست گرفت اولش تلفنی گفته بود سنش کمه بیار ازش تست بگیرم
.
اما ساعتی که گفت با کلاس موسیقی شنبه نرگس تداخل داره کلاس موسیقیش رو هم که گفتم یکسال طول میکشه
شنبه دوشنبه 3 تا 4
گفت کلاسهای این سن رو با سه چهار نفر میبنده
اگه خواستی دیانا رو هم بیار تا برامون یه ساعت جدید عصرهاباز کنه . . دیانا و نرگس تقریبا هم سن هستند .
خمیر بازی و.. هم داشتند .
البته من گفتم شنبه نمی تونم . گفت فقط دوشنبه هم می تونی بیاری

کلا انگار کلاسها از مهد بهترند اما باید کلی وقت و هزینه کنی .

منم مامان خیلی خوبی نیستم . اما وقتی دخترم رو کلاس میبرم خوشش می یاد تشویق میشم دوباره ببرم خودم هم از خونه بیام بیرون یه هوایی بخورم

1391/08/28

|

18:19

عضویت: 1388/05/07

تعداد پست: 1742

در مورد مهد هم نمی دونم چی کار کنم. شاید من هم ببرم نرگس رو آفتاب
امروز بچه خواهر همسایمون 4 ساله اومده بود خونمون . با دخترم کلی بازی کرد. رفتار دخترم نسبت به دو سالگیش خیلی بهتر شده بود. رفتارش اجتماعی تر شده بود. خودخواهیش رو کمتر کرده بود . دیگه هرچی مهمونش بر میداشت سرش داد نمیزد.
یکساعت با هم خاله خاله بازی کردند . بدون دعوا .
این نشون میده که آمادگی مهد رو داره

1391/08/28

|

18:22

مدیر استارتر

عضویت: 1388/11/07

تعداد پست: 3592

منم خیلی دوست دارم این قلم جادویی رو برم ببینم..فقط وقتم خیلی محدوده...عصرها 5 به بعد و پنجشنبه ها آزادم
اگه 5شنبه ها باشن که عالیه از هفته دیگه میارمش
برای 2تا3 سال چه کلاسایی دارن؟
چه ساعتی؟منم چندتا دوست شرق دارم میتونم به اونا هم بگم

همینجا از نرگس تست گرفتن یا پالیم؟
راستی من موافقم بریم کلوپ اما کدوم کلوپ بگو بیام

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!

1391/08/28

|

20:16

مدیر استارتر

عضویت: 1388/11/07

تعداد پست: 3592

موج مهر جالب نیست و الکی میگم مریض نمیشن..دوستم برده بود بچه ش همسن دیاناست اونم از بس مریض شد دیگه نمیبره
یه دوست دیگم هم مهرگان میبرد اونم از مریضی دیگه نبرد

الان من نظرم رو آفتابه تقریبا هم مطمئنم تا حالا ازش بد نشنیدم....اما الان نه ..درسم تموم بشه بعد میشه حدود عید به بعد ...تا اون موقع هم میخوام برم تو کار کلاس تا فصل بیماری رد بشه
در ضمن آفتاب به مامانم دوره ونمیتونه بره دنبالش مجبورم صبر کنم
ایشالله درسم تا بهمن تمومه البته اگه جنگ نشه...انقلاب فرهنگی نشه ...دانشگاه ورشکست نشه ومن زنده باشم
دوست دارم از نزدیک خودت ودخترت روببینم به نظرم خیلی پر انرژی هستی

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!

1391/08/28

|

20:23

مدیر استارتر

عضویت: 1388/11/07

تعداد پست: 3592

امروز دیانا جملهwhats your name?......my name is diana رو میگفت فکر کنم از مهد یاد گرفته
آموزش هاشون خوبه

اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!

1391/08/28

|

20:24

فاطیما525

عضویت: 1390/11/17

تعداد پست: 100

سلام بچه ها....سلام فندق جون و شادی جون...منم دارم یکی یکی مهدا رو میبینم و همین روزا میخوام دخترمو بذارم...اما تا حالا تو مهدای ضعیفی که این همه هست و زیاده تو تهرانپارس مولودو بیشتر پسندیدم..همه چی همونطوریه که همه ی شماها میگین...روش آموزششون مونته سوریه و خوب همه میگن این بهترین روش یادگیریه و دلیل عمده اش که نسبت به بقیه مهدای تهرانپارس خوبه همین روش اموزششون و دیگه اینکه به نظر من وسایل بازی زیادی داره که این خیلی مهمه واسه بچه...اما محیطش واقعا دلگیر و خفه هستش چون حیاط نداره...و اون سیستم انلاین رو هم که البته خیلی خوبه مدیرش میگفت چند روزیه خارج شدیم از سیستم که با این تعاریف فندق جون گویا اصن دکوریه....

1391/08/28

|

21:33

فاطیما525

عضویت: 1390/11/17

تعداد پست: 100

مامک که افتضاحه به نظرم...مربیه که اصن نمیدونم چی بگم...یه گوشه قشنگ لحاف و تشک گذاشتن و به من میگفت بچه ها باید سر ساعت 1 بخوابن....کفش هم فط یه چیزای رنگی چسبونده بودن...وسایل بازی خیلی کم و تو حیاط بود که تو هوای سرد عملا بدون استفادهست....

آفتاب برخورد مدیرش و خوش خنده بودنش و اینام عالی بود...زبان و اینام دارن...ولی طبه ی دوم و سوم کف سرامیکه...فقط تو طبقهه ی سوم یه قسمتیش خیلی کم وسایل بازی داره و خودشون میگن پلی هوس!!!اون تیکه کف پوش داره...البته اتاقای طبقه ی اول هم کف پوشه ...توالت فرنگی هم طبقه ی بالا داره پایین نداره...وسایل بازی غیر از اون طبقه ی اخر تو حیاط هم هست که همه فلزیه...و خوب اصن تو هوای سرد هم نمیشه روش حساب کرد...اما تو اینا مولود از همه شلوغ تره...یکی از مربیهام که دختر جوون و آراسته ای بود تو مولود به نظرم خیلی بی خیال بود...موارد زیادی دال بر بی خیالیش دیدم...

1391/08/28

|

21:41

فاطیما525

عضویت: 1390/11/17

تعداد پست: 100

الان واقعا موندم چه کنم....عجیبه که تو کل شرق یه مهد خوب ....نه ایده آل پیدا نمیشه....اما غرب و شمال...

1391/08/28

|

21:42