ولی فافا راست می گه... خدا نامردی نمی کنه... امممممممممممممممممکان نداره... سر آخر هم باید به اون متکی باشیم. ولی هر چند نامردی نمی کنه ولی صبرش هم خیلی زیاده... گاهی صبرش به درازای تاریخه... اینشه که ما انسانها رو بی تاب می کنه...
همه ی اون زن هایی که گذرشون به ادگاه رسیده اینو می دونن من موندم قانونگذاران اینو نمی فهمن که به زن در این دوره و زمونه در این دادگاه ها داره چی می گذره... سر دخترای خودشون که از این بلاها نمیاد... چون با قدرتی که دارن طرف رو نابود می کنن... چهار تا زن تو مجلس هستند از مردها بدتر...
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
فافای نازنین از دست من کاری ساخته نیست ولی خدا را قسم میدم به وجود مولامون علی و به عدل علی خدا مشکلت را حل کنه و با پسر گلت به آرامش برسی
مرسی بچه ها.....
مشکلم همینه که گفتین...........
نمیدونین داره چه میکنه....حتی کارش به بازداشت هم رسید. اما با چرب زبونی سر بابام شیره مالید و بابای ساده منم گول خورد و رضایت داد.....
حیف که واقعا نمیتونم و حتی با نوشتن حقش ادا نمیشه وگرنه براتون میگفتم...
تا تو بازداشت بود به هرچی بابام گفت راضی شد اما تا اومد بیرون زد زیر همه چیز........نامرد بی شرف
تو رو به امام علی...برام دعا کنید.....از خدا بخواهید که هرچی زودتر حتی 5 دقیقه دیگه منو از دست اینا راحت کنه....انقدر بی حیا و بی رحم که به این بچه 2 ساله هم رحم نکردن....کاری کرن که بچه ام از هر غریبه ای میترسه........
کاش فقط یه بار بود میگفتم یه روز رو بد بگذرونه.....
یه تراژدی طولنیه ایه که حالا حالا اامه داره و این بچه طاقت این فشار روانی رو نداره.......
اون ناپدر باید هرچه زودتر از این بچه دور شه.....
تو 2 ساعت پدر بچه امو در آورد و به خیالش پدری کرد................
بچه ام اومد بغلم چشماش کاسه خون بود.....به هق هق افتاده بود..........فقط میگفت بریم....الهی من براش بمیرم که باعث و بانی این زجرش منم....
اگه زودتر جدا شده بودم این بچه این همه ملزم به گریه ردن و دوری از مامانش نبود.......
همش میگفت ماما..............دستش رو دراز میکرد طرفم و التماسم میکرد که بغلش کنم اما..........................................................
خدایا.............به عظمت این ماه قسمت میدم...............................به حقانیتت قسمت میدم........منو این بچه رو از ظلم اینا راحت کن
مشکلم همینه که گفتین...........
نمیدونین داره چه میکنه....حتی کارش به بازداشت هم رسید. اما با چرب زبونی سر بابام شیره مالید و بابای ساده منم گول خورد و رضایت داد.....
حیف که واقعا نمیتونم و حتی با نوشتن حقش ادا نمیشه وگرنه براتون میگفتم...
تا تو بازداشت بود به هرچی بابام گفت راضی شد اما تا اومد بیرون زد زیر همه چیز........نامرد بی شرف
تو رو به امام علی...برام دعا کنید.....از خدا بخواهید که هرچی زودتر حتی 5 دقیقه دیگه منو از دست اینا راحت کنه....انقدر بی حیا و بی رحم که به این بچه 2 ساله هم رحم نکردن....کاری کرن که بچه ام از هر غریبه ای میترسه........
کاش فقط یه بار بود میگفتم یه روز رو بد بگذرونه.....
یه تراژدی طولنیه ایه که حالا حالا اامه داره و این بچه طاقت این فشار روانی رو نداره.......
اون ناپدر باید هرچه زودتر از این بچه دور شه.....
تو 2 ساعت پدر بچه امو در آورد و به خیالش پدری کرد................
بچه ام اومد بغلم چشماش کاسه خون بود.....به هق هق افتاده بود..........فقط میگفت بریم....الهی من براش بمیرم که باعث و بانی این زجرش منم....
اگه زودتر جدا شده بودم این بچه این همه ملزم به گریه ردن و دوری از مامانش نبود.......
همش میگفت ماما..............دستش رو دراز میکرد طرفم و التماسم میکرد که بغلش کنم اما..........................................................
خدایا.............به عظمت این ماه قسمت میدم...............................به حقانیتت قسمت میدم........منو این بچه رو از ظلم اینا راحت کن
دوست جونم دلم گرفته.........
انقدر که فقط با خوندن حرفاتون اشکام جاری میشه.............
برام دعا کن...
تورو به داوودت قسم میدم....خیلی برام دعا کن..........دعا کن این بچه حتی یه ثانیه م ازم جدا نشه.........
به خدا دلم خیلی شکست....خیلی نفرین کردم........
انقدر که فقط با خوندن حرفاتون اشکام جاری میشه.............
برام دعا کن...
تورو به داوودت قسم میدم....خیلی برام دعا کن..........دعا کن این بچه حتی یه ثانیه م ازم جدا نشه.........
به خدا دلم خیلی شکست....خیلی نفرین کردم........
دلم روشنه...................خیلی روشن..........
اما صبر خدا ....... میترسم ...میترسم بخواد خیلی صبر کنه.............
خدایا میدونم داری امتحانم میکنی......اما خواهش میکنم سخت ترش نکن......................همین قدر بسه........
شاید تو یروشو بهم بدی که از پس هر امتحانی بر بیام اما یه مادرم.............
خودت این احساسا رو تو دلم گذاشتی........
خودت نفسم رو به نفسش به نگاهش بند کردی..............
کمکم کن............
دیگه نمیدونم با چه نامی صدات کنم..........................................فقط میدونم تنها توییکه میتونی کمکم کنی. تنها تویی که خدای منی........تنها تویی که امیدمی...................
خدایا....منو از خودت ناامید نکن
اما صبر خدا ....... میترسم ...میترسم بخواد خیلی صبر کنه.............
خدایا میدونم داری امتحانم میکنی......اما خواهش میکنم سخت ترش نکن......................همین قدر بسه........
شاید تو یروشو بهم بدی که از پس هر امتحانی بر بیام اما یه مادرم.............
خودت این احساسا رو تو دلم گذاشتی........
خودت نفسم رو به نفسش به نگاهش بند کردی..............
کمکم کن............
دیگه نمیدونم با چه نامی صدات کنم..........................................فقط میدونم تنها توییکه میتونی کمکم کنی. تنها تویی که خدای منی........تنها تویی که امیدمی...................
خدایا....منو از خودت ناامید نکن
فافا جونم مگه می شه برات دعا نکنم. الان از زور فشار روانی رفته بودم مسجد از مسجد میام... برات دعا کردم... باور می کنی نه برای خواهر و برادرم نه پدر و مادرم هیچ کس... فقط برای تو دعا کردم و بعدش هم به صورت کلی برای خودم... تو هم راحت شی انگار من راحت شدم...
من می دونم تو با چه موجودی طرفی... اینها انگار شیرپاک خورده نیستند... خدا عالمه چه جوری تبدیل به این جانورهایی شدن ککه ما می دونیم...
شوهر منم که چند بار کارش گیر بود حالا یکی دو بار گیر ما و یکی دو بار یه معضل اداری بزررررررررررررگ و خطرناک براش پیش اومده بود... مثل موش شده بود. الان همش چپ و راست بهم می گه مسلمون نیستی، خود شیطانی، کافری...
ولی اون موقع که کارش گیر بود به خصوص کار اداری... چپ و راست میومد بهم می گفت دعا کن این مساله ختم به خیر بشه... چون می دونست دلم خونه و براش دعا نمی کنم و از طرفی هم می دونست دعام احتمال اثرش زیاده همش التماس می کرد خواهش می کنم برام دعا کن... باور کن ... قضیه اش مال قبل عیده... البته توی زندگیمون چند بار دیگه هم این معضل اداری براش پیش اومده و هر دفعه همینجور موش شده. کارش که به خیر گذشت و در رفت شد همون اژدهای نامرد... اینها دیگه کی هستن واقعا من موندم...
قربون دل شکسته ات برم... خدا نجاتت بده... فافا تو الان دلت شکسته است التماست می کنم برای من دعا کنی... و دعا کنی خدا حقش رو بذاره کف دستش...
اللهم الشغل الظالمین بالظالمین... آمین
من می دونم تو با چه موجودی طرفی... اینها انگار شیرپاک خورده نیستند... خدا عالمه چه جوری تبدیل به این جانورهایی شدن ککه ما می دونیم...
شوهر منم که چند بار کارش گیر بود حالا یکی دو بار گیر ما و یکی دو بار یه معضل اداری بزررررررررررررگ و خطرناک براش پیش اومده بود... مثل موش شده بود. الان همش چپ و راست بهم می گه مسلمون نیستی، خود شیطانی، کافری...
ولی اون موقع که کارش گیر بود به خصوص کار اداری... چپ و راست میومد بهم می گفت دعا کن این مساله ختم به خیر بشه... چون می دونست دلم خونه و براش دعا نمی کنم و از طرفی هم می دونست دعام احتمال اثرش زیاده همش التماس می کرد خواهش می کنم برام دعا کن... باور کن ... قضیه اش مال قبل عیده... البته توی زندگیمون چند بار دیگه هم این معضل اداری براش پیش اومده و هر دفعه همینجور موش شده. کارش که به خیر گذشت و در رفت شد همون اژدهای نامرد... اینها دیگه کی هستن واقعا من موندم...
قربون دل شکسته ات برم... خدا نجاتت بده... فافا تو الان دلت شکسته است التماست می کنم برای من دعا کنی... و دعا کنی خدا حقش رو بذاره کف دستش...
اللهم الشغل الظالمین بالظالمین... آمین
فافا جونم به جده ات حضرت فاطمه زهرا متوسل شو... یادمه یکی از دوستان می گفت منم گیر یه نامرد افتاده بودم هیچ جوره راضی نمی شد طلاق بده. یه شب ناله کردم و از خانم کمک خواستم فرداش انگار معجزه شد اومد راضی شد که پسر رو اون بزرگ کنه و دختر رو من و تموم شد. قاضی هم انگار نرم شده بود. دعا کن عزیزم...
یه بار دیگه هم گفتم... توجه کن که خدا به مادر موسی گفت موسی رو توی آب بنداز... تو مادری... خدایی دل داری چنین کاری کنی؟ و قول داد : انا رادوه الیک... ما او را به تو بازمی گردانیم... از خدا بخواه... اگه می تونی و سختت نیست با بچه این سه روز رو روزه بگیر. 13 و 14 و 15 رجب رو و روز پانزدهم دعای ام داوود و اعمالش رو بجا بیار... یه بعدازظهر بیشتر طول نمی کشه... ارزشش رو داره... مطمئنم نجات پیدا می کنی... اگه نتونستی همون دعای دو سه صفحه ای ام داوود رو بعد از ظهر روز 15 رجب بخون و امید داشته باش که اجابت می شه... خدا بزرگه...
یه بار دیگه هم گفتم... توجه کن که خدا به مادر موسی گفت موسی رو توی آب بنداز... تو مادری... خدایی دل داری چنین کاری کنی؟ و قول داد : انا رادوه الیک... ما او را به تو بازمی گردانیم... از خدا بخواه... اگه می تونی و سختت نیست با بچه این سه روز رو روزه بگیر. 13 و 14 و 15 رجب رو و روز پانزدهم دعای ام داوود و اعمالش رو بجا بیار... یه بعدازظهر بیشتر طول نمی کشه... ارزشش رو داره... مطمئنم نجات پیدا می کنی... اگه نتونستی همون دعای دو سه صفحه ای ام داوود رو بعد از ظهر روز 15 رجب بخون و امید داشته باش که اجابت می شه... خدا بزرگه...
سلام دوستام خیلی دنبالتون گشتم و نگرانتون بودم..حیف که خبر خوبی یهم ندادین..فافا فکر میکردم کارت به سرانجام رسید ه باشه ..دیگه چی از جونت میخواد؟الان چه کار میکنی؟
وای خدای من
فافا جون باور میکنی دارم گریه میکنم
من اصلا طاقت ناراحتیه بچه هارو ندارم,اون به اصطلاح پدر چطور راضی به ناراحت کردن بچش میشه
خدا انشالله هرچه زودتر شرشونو از سر تو و پسرت کم کنه
فافا جون باور میکنی دارم گریه میکنم
من اصلا طاقت ناراحتیه بچه هارو ندارم,اون به اصطلاح پدر چطور راضی به ناراحت کردن بچش میشه
خدا انشالله هرچه زودتر شرشونو از سر تو و پسرت کم کنه
مرسی دوستای گلم که بهم سر زدین
ببخشید که نمیتونم زو بیام بنویسم....آخه شرایط روحیم افتضاحه
تا وقتی گیر میارم فقط دعا میخونم....
اون خیلی بی رحم تر از این حرفاست.....واقعا هم نمیدونم چه طوری باید از دستش راحت شم...دیگه امونمو بریده
خسته شدم
احساس میکنم تو این 2 سال و 3 ماه الکی خوش بودم......
احساس میکنم دارم خفه میشم...
دیشب نتونستم اصلا شام بخورم.
انگار یه چیزی تو گلوم گیر کرده...نمیدونم التماس هامه.... یا بغضه....یا فریادایی که نمیدونم باید سر کی بزنم.....
هیچی نمیتونم بخورم...جون حرف زدن هم ندارم.
هرکس بهم نگاه میکنه اشک تو چشمام جمع میشه....
احساس میکنم 10 سال پیر شدم تو این 2 هفته......
خدایا................یادمه اون روزی که فهمیدم حامله ام ، رفتم حرم با اون شوهر بی شرفم. تو حرم چشمم خورد به اسم حضرت علی . تو دلم گفتم آقاجون....تو پدر بچه من باش. تو برای بچه من پدری کن مثل همون یتیمایی که پدرشون بودی.............
دیشب التماسش کردم....قسمش دادم به پهلوی شکسته حضرت زهرا....گفتم چی شد پدریت؟چرا یکی دیگه میخواد پدری کنه....چرا این ناپدر اومده سراغ بچه من؟؟؟؟ بهش گفتم نذار...نذار دیگه دستش به بچه من بخوره.....
تو طول بارداریم فقط 70 روز پیشم بود..........تازه اون اولش هم که روی یه پا وایساده بود که بندازش......به زور نگهش داشتم....حالا چی شده براش عزیز شده.......چی شده میگه بهش وابسته ام؟
70 روز تو دوران بارداری و 1 ساعت و 45 دقیقه فقط پیش بچه ام بوده..............این اسمش پدره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا علی.....به عدالتت همه قسم میخورن........تو عدالت تو این یعنی پدر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه من بی پدره...........از اول هم به خودت گفتم............به همه گفتم...
صرف یه قطره آب و 70 روز و 2 ساعت کسی پدر میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای وای................
دلم داره میترکه.........جز خدا و ائمه چیزی ندارم برای متوسل شدن.....چرا ساکتن؟؟؟؟؟؟؟
چرا تنهام گذاشتن؟؟؟؟
چقدر دلم میخواد چشمام ببندم و باز کنم یکی بهم بگه اون آشغال عوضی مرده............بی رحم....بی وجدان....ناپدر.......
خدایا........کمکم کن................خدایا.......من از همه دنیای به این بزرگیت فقط این بچه و تربیت صحیحش رو از تو میخوام..........خیلی سخته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگیم خراب شد گفتم به درک.......نفقه ام رو بالا کشید گفتم به درک.......مهریه ام رو حاضرم ببخشم اونم به درک.........اول جوونی مطلقه میشم به درک.......................
فقط این بچه رو به من ببخش...................برای همیشه..............
نذار دست اون نجاست بهش بخوره................از ما دورش کن.............
هرجور خودت صلاح میدونی.....فقط یه کاری کن که دیگه نتونه من و بچه ام رو ببینه...........نتونه حتی یک قدم بیاد طرف ما...............
خدایا.........................از خودت ناامیدم نکن......
خدایا اگه این بچه رو برای همیشه کنار من و برای من نگه داری از تو چیزی کم نمیشه اما به من یه دنیا شادی بخشیدی.........
میگن کریمی..........رحیمی................بهم نشون بده مهربونیت رو............
خودت گفتی منو بخون تا اجابتت کنم.........
دیشب با دعای مشلول تک تک اسماء ت رو با اشک خوندم.............خودت بودی....دیدی............جوابمو بده............
خدایا.....من منتظرم.................................تا جمعه وقتی نمونده.............
من تو هر ثانیه منتظر معجزه تو ام..................
خدایا یه بار دیگه بزرگیت رو به همه نشون بده........
یه بار دیگه انگشت به دهنم کن....................................................
التماست میکنم..........................................تو رو به آبروی امیرالمونین................کمکم کن....معجزه کن.....
ببخشید که نمیتونم زو بیام بنویسم....آخه شرایط روحیم افتضاحه
تا وقتی گیر میارم فقط دعا میخونم....
اون خیلی بی رحم تر از این حرفاست.....واقعا هم نمیدونم چه طوری باید از دستش راحت شم...دیگه امونمو بریده
خسته شدم
احساس میکنم تو این 2 سال و 3 ماه الکی خوش بودم......
احساس میکنم دارم خفه میشم...
دیشب نتونستم اصلا شام بخورم.
انگار یه چیزی تو گلوم گیر کرده...نمیدونم التماس هامه.... یا بغضه....یا فریادایی که نمیدونم باید سر کی بزنم.....
هیچی نمیتونم بخورم...جون حرف زدن هم ندارم.
هرکس بهم نگاه میکنه اشک تو چشمام جمع میشه....
احساس میکنم 10 سال پیر شدم تو این 2 هفته......
خدایا................یادمه اون روزی که فهمیدم حامله ام ، رفتم حرم با اون شوهر بی شرفم. تو حرم چشمم خورد به اسم حضرت علی . تو دلم گفتم آقاجون....تو پدر بچه من باش. تو برای بچه من پدری کن مثل همون یتیمایی که پدرشون بودی.............
دیشب التماسش کردم....قسمش دادم به پهلوی شکسته حضرت زهرا....گفتم چی شد پدریت؟چرا یکی دیگه میخواد پدری کنه....چرا این ناپدر اومده سراغ بچه من؟؟؟؟ بهش گفتم نذار...نذار دیگه دستش به بچه من بخوره.....
تو طول بارداریم فقط 70 روز پیشم بود..........تازه اون اولش هم که روی یه پا وایساده بود که بندازش......به زور نگهش داشتم....حالا چی شده براش عزیز شده.......چی شده میگه بهش وابسته ام؟
70 روز تو دوران بارداری و 1 ساعت و 45 دقیقه فقط پیش بچه ام بوده..............این اسمش پدره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا علی.....به عدالتت همه قسم میخورن........تو عدالت تو این یعنی پدر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه من بی پدره...........از اول هم به خودت گفتم............به همه گفتم...
صرف یه قطره آب و 70 روز و 2 ساعت کسی پدر میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای وای................
دلم داره میترکه.........جز خدا و ائمه چیزی ندارم برای متوسل شدن.....چرا ساکتن؟؟؟؟؟؟؟
چرا تنهام گذاشتن؟؟؟؟
چقدر دلم میخواد چشمام ببندم و باز کنم یکی بهم بگه اون آشغال عوضی مرده............بی رحم....بی وجدان....ناپدر.......
خدایا........کمکم کن................خدایا.......من از همه دنیای به این بزرگیت فقط این بچه و تربیت صحیحش رو از تو میخوام..........خیلی سخته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگیم خراب شد گفتم به درک.......نفقه ام رو بالا کشید گفتم به درک.......مهریه ام رو حاضرم ببخشم اونم به درک.........اول جوونی مطلقه میشم به درک.......................
فقط این بچه رو به من ببخش...................برای همیشه..............
نذار دست اون نجاست بهش بخوره................از ما دورش کن.............
هرجور خودت صلاح میدونی.....فقط یه کاری کن که دیگه نتونه من و بچه ام رو ببینه...........نتونه حتی یک قدم بیاد طرف ما...............
خدایا.........................از خودت ناامیدم نکن......
خدایا اگه این بچه رو برای همیشه کنار من و برای من نگه داری از تو چیزی کم نمیشه اما به من یه دنیا شادی بخشیدی.........
میگن کریمی..........رحیمی................بهم نشون بده مهربونیت رو............
خودت گفتی منو بخون تا اجابتت کنم.........
دیشب با دعای مشلول تک تک اسماء ت رو با اشک خوندم.............خودت بودی....دیدی............جوابمو بده............
خدایا.....من منتظرم.................................تا جمعه وقتی نمونده.............
من تو هر ثانیه منتظر معجزه تو ام..................
خدایا یه بار دیگه بزرگیت رو به همه نشون بده........
یه بار دیگه انگشت به دهنم کن....................................................
التماست میکنم..........................................تو رو به آبروی امیرالمونین................کمکم کن....معجزه کن.....
مرسی مونی جون
والا انقدر به من دروغ میگفت که واقعا نمیدونم جرمش چی بوده
خودش میگفت داشتیم تو جاده چالوس میرفتیم با دوستام که دوستم که راننده بوده سرعتش رو زیاد میکنه و به ماشینی که توش دختر بوده متلک میگه و اذیتشون میکنه بعد پلیس نگهشون میداره و ماشین توقیف میشه و همه رو آزاد میکنن فقط یه نفر رو که اونم شوهر بنده بوده رو تو باداشت نگه میدارن و بعد ننه باباش میان نمیدونم چی کار میکنن که آزاد میشه!!!!!!!!!!!!
خیلی شاخ داره !
مگه کسی به خاطر این کارا بازداشت میشه اونم تازه همه آزاد شن فقط اینو نگه دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
نمیدونم چرا اون موقع شاخ در نیاوردم!
حتما یه کاری خودش کرده بوده به من نگفته...
تازه یه بار هم گواهینامه نداشته نشسته پشت فرمون و میزنه یه پیرمرد رو داغون میکنه...........
اینا چیزایی هستن که من میدونم.......
بقیه زندگیش رو دیگه اصلا خبر ندارم
والا انقدر به من دروغ میگفت که واقعا نمیدونم جرمش چی بوده
خودش میگفت داشتیم تو جاده چالوس میرفتیم با دوستام که دوستم که راننده بوده سرعتش رو زیاد میکنه و به ماشینی که توش دختر بوده متلک میگه و اذیتشون میکنه بعد پلیس نگهشون میداره و ماشین توقیف میشه و همه رو آزاد میکنن فقط یه نفر رو که اونم شوهر بنده بوده رو تو باداشت نگه میدارن و بعد ننه باباش میان نمیدونم چی کار میکنن که آزاد میشه!!!!!!!!!!!!
خیلی شاخ داره !
مگه کسی به خاطر این کارا بازداشت میشه اونم تازه همه آزاد شن فقط اینو نگه دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
نمیدونم چرا اون موقع شاخ در نیاوردم!
حتما یه کاری خودش کرده بوده به من نگفته...
تازه یه بار هم گواهینامه نداشته نشسته پشت فرمون و میزنه یه پیرمرد رو داغون میکنه...........
اینا چیزایی هستن که من میدونم.......
بقیه زندگیش رو دیگه اصلا خبر ندارم
سلام فافا جون
امیر علی گلت چطوره؟
عزیزم چرا از وکیلت نمیخوای راهنماییت کنه,حتما یه راهی پیدا میکنه که شر این ادم از سر تو و پسرت کم بشه
امیر علی گلت چطوره؟
عزیزم چرا از وکیلت نمیخوای راهنماییت کنه,حتما یه راهی پیدا میکنه که شر این ادم از سر تو و پسرت کم بشه
امیدوارم خدا به بهترین حالت مشکلتو حل کنه
فافا عزیزم به قرآن قسم که الان با همه وجودم دارم اشک می ریزم. چیکار کرده این بی وجدان با امیرعلی من؟ چیکار کرده با پسرمن که به همه مقدسات قسم ندیده به اندازه ایهانم دوستش دارم؟
نذر کردم برات. دوتا نذر مهم.
فافا ولش کن بره. عین یه تیکه آشغال بندازش دور. مگه نمی گفتی همه چیزشون پوله؟ بگذر از همه چی و پسرت رو بردار . من می دونم چی میگی . من می فهمم هراس از یه لحظه دوربودن از جگرگوشه ات یعنی چی. الهی داغ به دلشون بمونه.
پولی رو که داری خرج وکیل می کنی بده به خود آشغالش که بره بمیره. اگه نه بده به یه افغانی که سرش رو ببندازه جلوی ننه باباش. اگه راهی نداری پول جور کن و برو . از دستشون دور شو. به قانون دل نبند توی این خراب شده هیچ کس حس یه مادر رو نمی فهمه. بقول تو همون یه قطره اون ناپدر رو صاحب حق می کنه.
نذر کردم برات. دوتا نذر مهم.
فافا ولش کن بره. عین یه تیکه آشغال بندازش دور. مگه نمی گفتی همه چیزشون پوله؟ بگذر از همه چی و پسرت رو بردار . من می دونم چی میگی . من می فهمم هراس از یه لحظه دوربودن از جگرگوشه ات یعنی چی. الهی داغ به دلشون بمونه.
پولی رو که داری خرج وکیل می کنی بده به خود آشغالش که بره بمیره. اگه نه بده به یه افغانی که سرش رو ببندازه جلوی ننه باباش. اگه راهی نداری پول جور کن و برو . از دستشون دور شو. به قانون دل نبند توی این خراب شده هیچ کس حس یه مادر رو نمی فهمه. بقول تو همون یه قطره اون ناپدر رو صاحب حق می کنه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
