2733
2734
سلام سلام

زینب جون ما که قصد جسارت به مقام شریف شمارو نداشتیم فقط خواستیم عرض اندامی کنیم بعدشم میشه اون وقت بگید که من چی چی خیزم؟

من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
زوفا جون من که شنیدم خیلی مایعات باید بخوری همین و البته مهلک ترین سم که از کم بودن مایع آمنیوتیک بدتره استرسو نگرانیه. مطمئن باش اگه چیز دیگه ای لازم بود دکترت بهت می گفت
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

آزاده جون ما که ندیدیم که تو فعالتر از مایی. در اینجا کسی فعاله که عکس بزاره تا عکسی نباشه همه در یه سطحیم

تا حالا عقیق عزیز از همه فعالتر بوده
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
در ضمن اختمالا گرمیت شده سعی کن خنکی بخوری تا دونه ها هم خوب بشه
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
2728
زینب جون یکم از مال دنیا دست بکش بیا خونه تو این هوای داغ استراحت کن بسه دیگه هر چی پول جمع کردی(چشمک)(شوخی بود)
من دلم می‌خواهدخانه‌ای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام،گل بگو گل بشنو…؛...
شرط وارد گشتن،شست و شوی دل‌هاست،شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست…روی آن با قلم سبز بهار، می‌نویسم ای یار خانه‌ی ما اینجاست ،تا که سهراب نپرسد دیگر” خانه دوست کجاست؟"
سلام مامانا، خوبین؟؟ من امروز یکمی ......... ولش کن نمی گم الان که اومدم اینجا دیگه احساس خستگی نمی کنم. خوشین؟ سلامتین؟ مرسی ملینا جون که منو یادت بود.

زوفا جون غیر از خوردن مایعات استراحت حتما حتما نیاز هست. تا می تونی کمتر حرکت کن. اگه دو سه روز به این منوال پیش بری هیچ مشکلی پیش نمیاد و مایع آمنیوتیک دوباره جایگزین می شه.
آه ....... مهرنگار جون از دست این خونواده شوشو!!! به خدا یه ویاروونه بهم ندادن تو این مدت بخورم ولی حرف مفت .... تا دلت بخواد!!!! راه به راه هم که رو کلم خراب می شن. اگه یه بار دیگه حق انتخاب داشتم مرد بودن رو انتخاب می کردم تا دیگه عروس هیچ خانواده ای نشم!!
2738
آخ آخ آخ از دست این عروسا.......

بابا ول کنین این مادر شوهرا رو .....

خوبه دوتاتون هم پسردارین.... فردا خودتون مادرشوهر میشین حتما میخواین همین جوری که از دست مادرشوشوها آه و ناله میکنین از دست عروسا آه وناله سر بدین که ای داااااااااااااد عروس من چنین و چنانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به خدا من وقتی رفتار مامان بزرگمو با مامانم میبینم و صبوری مامانم رو در مقابل.......

روزی هزاردفعه خدا رو بخاطر داشتن مامان شوشوی خودم شکر میگم.....

اونم هی مرتب میگه اینو بخور و اونو نخور، یواش راه برو ، خم و راست نشو، پله بالاپائین نرو و ..... اما من میگم چشم آخه برداشت من اینه چون اون تجربش بیشتره خیرمو میخواد. درضمن اون که مدام با من نیست که ببینه من چیکار میکنم من میگم چشم بعدشم دلم خواست انجام میدم نخواستم انجام نمیدم.......

بخدا مامانم میگه سر چهار تا بچش یه بار مادرشوهرش یه کمک کوچولو بهش نکرده تاز اونا خونه مامانم اینا زندگی میکردن تموم زحمتشونم تا لحظه آخر گردن مامانم بوده، بشور بروب بپز آخرشم بجای دستت درد نکنه مامان بزرگم همیشه ادعا داره که کاری نکردن اگه کردن هم وظیفشون بوده......
مامان بیچاره من حالا خودش مادر شوهره مادر زنه عروس و داماد داره نوه داره بازم گرفتار مادر شوهره یه آب خوش توی این سالها از گلوش پائین نرفته.

تازه اون اینقدر صبور و شاکره... ما حرص میخوریم بچه ها و بابام... بابام همیشه میگه این پیرزن یه بار هم نمیشینه پیش خودش فکر کنه کدوم عروسیه که مادر شوهر توی خونه نگه میداره، بابام میگه اگه بخاطر مامانتون نبود یه لحظه هم نگهش نمیداشتم....

اما کیه که بفهمه و قدر بدونه....
خلاصش اینه که دارین زندگیتونو میکنین....
قدر بدونین و اینقدر خودتونو بخاطر این روزی یا هفته ای چند دقیقه که مامان شوشوها یه حرفی میزنن عصبی نکنین...
به این فکر کنین اگه قرار بود از لحظه ازدواج تا زمانی که مامان شوشوها زنده هستن باهاشون زندگی میکردین باید چه میکردین....

آره مــــــــــــــادر جون... اینم نصیحتای مامان زینب.....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز