2726
عنوان

متولدین فروردین 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1322799 بازدید | 31242 پست
نگار جون برای من سری اول کپسول سفالکسین داده بود)20 تا) بعدش 20تا قرص نترو.... ادم نیست اسمش چی بود....
مریم جون ترشحات من هم دو روزه زیاد شده، طوری که گاهی فکر می کنم غیر ارادی جیش کردم...
اما اگه بدون بو و سفید باشه فکر کنم طبیعیه...
ان مع العسر یسرا، فان مع العسر یسرا
مرسی نغمه جون..
نگران نباش.. الان نی نی ها هی موقعیت عوض می کنن.. پرهام هم همینطوره.. گاهی لگدهاش تا سر دلم میاد گاهی هم زیر دلم.. خیلی جدی نگیر.. مهم ماه آخره.

راستی من یه لیف واسه پرهام خریدم.. اینقدر نازه که حد نداره.. همه خریدام یه طرف این لیف هم یه طرف.. (مامان ذوق مرگ)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برای ما که با ناز کردن جواب نمیده. گاهی فکر میکنم میشم عین دوتا جنگجو که هی برای هم کری میخونن و منتظرن ببینن کدومشون پیروز میشه. بدبختانه من نه بلدم ناز کنم و نه شوهرم نازکشه.
منم عفونت داشتم دکتر 10 تا بهم سفکسین داد و فعلا" خوبم.
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
2728
مریم جونم خداییش من خیلی دوست دارم هم عکس ببینم هم عکس بزارم ولی راستش و بخوای اینقدر خونمون بهم ریخته و گرد و خاکیه که دلم نمیاد وسایلش رو از تو کمد بیارم بیرون. ایشالا خونمون تمیز شد حتما" حتما" عکس هاشو میزارم.
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
ولش کن بنده خدا رو نغمه.. من اینقدر تو این چند وقته با مسعود کل کل کردم که خدا میدونه.. فردا هم داره میره مأموریت.. منم از امشب دارم میرم خونه خواهرم تا سه شنبه که از مأموریت میاد.. تازه با کی میاد؟ با مامان شوشو.. فکر کن.. منم همه خریدام رو جمع کردم.. می خوام وقتی اتاق رو چیدم ببینن نه قبلش.. امیدوارم طاقت بیارم
تینا جون خسته نشی مادر با این جملات تک سیلابسی که میذاری و در میری..خوبه من و نغمه و سانی داریم از خونه وصل میشیم..
شوشو اسم منو گذاشته معتاد.. چون مستقیم از رو تخت میام پشت میز
سلام همگی خوبید روزهایی که من نیستم اینجا شلوغه ولی وقتی من هستم هیچ کس نیست .من اومدم اتاقم و یه ساعتی هستم ولی فکر کنم همه رفتید .
نغمه جون کجایی دلمون داشت شور می زد یه هو نرو ادم بی خبر بمونه . وسایل کوروش جون هم مبارک باشه . از دعوا با شوشو نگید که دلم پره . دیشب برقها رفته بود من می خواستم برم دستشویی . هر چی بیدارش کردم تو بیا نور موبایل رو بگیر من برم دستشویی می ترسم می گفت من خوابم می یاد . خلاصه با کلی غر زدن اومد و صبح هم ساعت 5 صبح که از خواب بیدارش کردم بیدار نشد یه پاشدیم دیدیم ششو نیمه و سرویسه رفته .(اخه من ساعت 6و نیم می روم وشوشو 5و نیم )خلاصه کلی من رو دعوا کرده که تو نذاشتی من شب بخوابم من خواب موندم و کلی غر زده و رفته . خلاصه از این جور دعواها دیگه ............
نگار جون من عفونت ادرارم علائم نداشت تو ازمایش نشون داد و برام اموکسی سیلین و ایزوپرین و کرم واژن وشستشو با جوش شیرین و امروز رفتم پیش دکتر محل کارمون دوباره برام ازمایش نوشت و گفت چرا برات سفالکسین ننوشته برو پیش یه دکتر دیگه و من رو دودل کرد ولی مریم جون شاید به قول شما چون عوارض داشته ننوشته .برم دوباره ازمایش بدم دعاکنید که خوب شده باشم .
شیوا جون ما برعکس شماییم من شوشو رو گول زدم فکر نمی کردم نینی فروردینی بشه بدون برنامه ریزی بود . این مشکل دکتر هم معضلی شده ها.
من هم نه خواب دارم مرتب ساق پام می گیره و نمی ذاره بخوابم . دیروز تو خیابون یهو مثانم گرفت نمی تونستم راه برم گفتم خدای نکرده چیزی نشه . من که باید تا اخر اسفند برم و تا 15 فروردین مرخصی طلب دارم و از اون موقع هم 6 ماه مرخصی زایمان ولی اگه زودتر از 15 فروردین بشه مرخصی 6 ماهه از موقع زایمان حساب می شه .
مریم جون خوبی ؟ از کی می ری سرکار قرار بود از بهمن بری ؟
سانی شما خوبی دخملم اسم پیدا نکرد ؟
دوست جونا
منم دلم می خواد عکس بزارم
ولی فعلا همه چیز بسته بندی هست و تا کمد نیاد چیزی از جاش در نمیاد
فکر کنم یک ماه دیگه بشه که عکس بزاریم
ولی هر کس که الانم هم بزاره ما استقبال می کنیم
مریم جون نمی دونستم سفالکسین ضرر داره مرسی که گفتی... البته به لطف خدا عفونتم خوب شده...
سمیه جون نینی این شکلی باشه که خیلی بامزه است... در مورد شوشو هم چی بگم ...اشکالی نداره...خودت رو ناراحت نکن عزیزم...
با وجودی که از دستش ناراحتم خیلی دوست دارم شبا پیشش بودم حتی اگه پا نمیشد برام نور بندازه و ... و صبح هم باهام کل کل می کرد و بعد می رفت سر کار... باور کن جدی میگم... خیلی دلم براش تنگ شده... اما باید امتحاناتم رو بدم بعد بیاد، خودم اینجوری خواستم... یعنی مجبور شدم...
این هم که می گم از دستش ناراحتم چون بدون اینکه به من بگه رفته ماشین خریده (آخه مامانش خیلی بهش غیر مستقیم می گفت ماشین بخر، خوب واسه خودشون هم خوبه دیگه)... حالا ما دیگه پول نداریم که خونه اجاره کنیم و می ترسم مجبور شم برم خونه مادر شوهر و ...
ان مع العسر یسرا، فان مع العسر یسرا
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز