پیش به سوی دبستان

lizlizo
پست ها: 728
عضویت: 20/5/1391
1391/8/29���11:56 ق.ظ
� ���
ترگل نازنین شاید از بین صحبت هام متوجه شده باشی که دخترت تو این مدرسه پولکی نمیشه .مدرسه برای این موضوع خودش تاکید کرده که ما همه وسایل مورد نیاز رو یکجور میخریم خودمون حتی لباس ورزشی رو .وما اجازه نداریم چیزی براشون بخریم .از من میشنوی اگر این موضوع برات مهمه اصلا طرف مهدوی نرو .
خودت خوب میدونی که الان خانواده ها چقدر برای تولد بچه هاشون خرج میکنند و چشم هم چشمی دارند ولی اینجا به ما پیشنهاد دادن که تولد بچه هامون رو تو مدرسه براشون بگیریم که هم محیط مدرسه شادتر بشه هم سادگی رو یاد بگیرن بجای اسراف و پز دادن اینکه مثلا چه تولدی تو فلان باشگاه و هدایا یی که گرفتن باشه
در مورد شاد بودن هم اینکه تمام جشن ها رو در مدرسه دارند از جمله یلدا نوروز اعیاد مذهبی و جشن های قدیمی سپندار مزدگان و حتی هالووین و ولنتاینو...
�






لیزلیزو جان!شما اشاره کردی که بچه ها تو دبستان آفتاب آذرین پولکی نمیشن و به ترگل جان گفتی که اگه این موضوع براش مهمه طرف مهدوی نره!!!
و این توضیح شما به عنوان کسی که شناختش از دبستان مهدوی فقط در حد تحقیقات هست و نه کسی که خودش تجربه ی شخصی از این مدرسه داره کمی عجولانه و شاید ناشیانه به نظر میاد!!!

حتی به نظرم شما در مورد دبستان آفتاب آذرین هم عجولانه قضاوت می کنی.همونطور که خودت اشاره کردی ساختمون این مدرسه برای مدرسه ساخته نشده که ممکنه از نظر شما اشکالی نداشته باشه که البته نظرت قابل احترامه.

ولی ممکنه خیلی های دیگه براشون این مشکل اساسی یه مدرسه باشه.چون من یکی از دلایلی که دخترم رو از پیش دبستانیش در آوردم ساختمون کوچیک مدرسه بود که قبلا یه خونه بوده و تبدیلش کرده بودند به مدرسه!!!

البته همونطور که گفتم فقط یکی از مشکلاتم با مدرسه ی قبلیش ساختمونش بود ولی نه مهم ترینش!!!اساسی ترین مشکلم با پیش دبستانیش از ساختمونش خیلی مهم تر بود و اونم این بود که از نظر من مدیرش به معنای واقعی ((دو رو بود ))و در آخر سال متوجه شدم که متاسفانه مربی پیش دبستانی که مربی دختر منم بود و بسیار محبوب مدیر هم بود کاملا شخصیت ((دو رویی ))داره.

من به شدت از آدمای دو رو بدم میاد.

بچه هایی رو که قرار بود برای سال تحصیلی جدید برن یه مدرسه ی دیگه رو شناسایی کرده بودند و با پر رویی تمام از اون مدارس بد می گفتند.حتی اسم مدارسی مثل راه رشد و منان و خرد و مهدوی می آوردند و ازشون ((بد )) می گفتند!!!
و در آخر که فهمیده بودند دخترم رو قراره ببریم سوده از سوده هم بد می گفتند!!!

با پر رویی تمام اظهار می کردند که مدرسه شون بهترین مدرسه ی ایرانه و تنها مشکلش ساختمونش هست و مشکلات دیگه ای که داره در برابر مشکلات مدارس دیگه اصلا به حساب نمیاد!!!

به نظر من این یعنی کبر و غرور و اعتماد به نفس کاذب و مهم تر و بد تر از همه ((( دروغ!!!!)))
که من ازش متنفرم خیلی زیاد.

چون می تونه پایه و اساس یه زندگی رو به وهم بریزه.
می تونه به طور کل آینده ی طرف و حتی سابقه ی یک انسان رو صرف نظر از سطح فرهنگی و سطح سواد و سطح مالی و سطح هوش و استعداد زیر سوال ببره و همه رو تخریب کنه.

پس بهتره کمی با تأمل و صبر و حوصله ی بیشتری در برابر مسائلی که می شنویم قضاوت کنیم و گول هر تبلیغاتی رو نخوریم.

یه نکته ی دیگه این که أصولا هر کسی یا مجموعه ای یا حتی شهر و کشوری با قدرت و بهتر باشه حرف و حدیث هم در موردش بیشتره.که این تیپ حرف و حدیث ها بیشتر از زبون کسانی در میاد که یا وسواس دارند که هیچ وقت هیچ چی راضی شون نمی کنه!!!
یا از زبون کسانی در میاد که خود بزرگ بین هستند!!!
و یا حسود
یا خیلی مذهبی افراطی و خشک.
یا دیکتاتور و زور گو!!!
یا خیلی دارای مشکلات دیگه که من ازش خبر ندا رم!!!
پس بهتره هر آن چیزی که می شنویم اگه خودمون تجربه ی کافی در موردش نداریم رو باور نکنیم.

دوستان خوبم میترا جونم و آفتاب جونم و لیلی جونم از دیدن پست هاتوت خوشحالم و دلم براتون تنگ شده.

سیلویای عزیزم چرا کم پیدایی؟دلم برات تنگ شده.

سلام به دوستان خوبم.

میترا جونم و آفتاب عزیزم منم موافقم که قرار بذاریم و همدیگه رو ببینیم.دلم براتون تنگ شده حسابی.

آفتاب جون اون کسی که ممکنه شناخته نشه منم.هنوز ٤-٥ کیلو مونده برسم به وزن قبل زایمان.تازه اون موقع هم هنوز یه کم اضافه وزن داشتم.
از اون بدتر این که شکمم هنوز کامل نرفته سر جاش.منم که تنبل شدم و اصلا ورزش نمی کنم!حتی در حد دراز و نشست!!!

خلاصه منو دیدید هر چقدر هم تعجب بکنید حق دارید.از حالا بگم که آمادگی داشته باشید.

آآآآییییییی!!!!حسودیم شد شما با هم میرید باشگاه!