دیروز خونه مامنم بودم کوفت کرد امروز رفتم بازار (کلی کار داشتم) اصلا نذاشت برم داخل مغازه همش گریه میکرد شوهرم به جای دلداری میگه هر وقت میری خونه مامانت بچه یه طوریش میشه
Far over the misty mountains cold
(در آن سوی کوهستان مه آلود و سرد) .....
To dungeons deep and caverns old
(به سوی دخمه های عمیق و غار های کهن رهسپاریم) .....
We must away ere break of day
(ما باید پیش از دمیدن صبح دست بکار شویم ) .....
To find our long forgotten gold
(تا ارزش های بزرگ و فراموش شده ی خود را پیدا کنیم.)