2752
2734
عنوان

بیاین از حرفا و سوتی هامون بگیم

4141 بازدید | 94 پست
یه اقایی اومده بود خونمون ابگرمکنمونو درست کنه دوست پدر شوشوم بود باهم اومده بودن شروع کردن از مردم شهر حرف زدن تا پدر شوهرم شروع کرد از یه اقاهه بد گفتن و زندگیشو تعریف کردن حرفاش که تموم شد تعمیرکاره گفت اینی که گقتی داییم بود.پدرشوشوم اینطوری شد
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/ کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
پدرشوهرم همیشه عکس بچگی اقوامشونو نشونم میده میگه این کیه حدس بزن حالا یبار عکس یه پسر بچه کچلو نشون داد گفت کیه باصدای بلند گفتم این دیگه کیه خیلی بی ریخته ؟گفت خودمم از خجالت آب شدم
کارشناسان اعلام کردند سرعت حلزون قطع نخاع شده ۱۵ درصد از سرعت اینترنت ابران بیشتر است!خخخخ
پست صاحب تاپیک کو؟
اگه آرزوهاتو بنویسی و بذاری رو شونه هام میرم اون دور دورا . اونقدر میرم و میرم تا برسونمش به دست برآورده کننده آرزوها ......اونوقت لبخند شادمانه تو بهترین هدیه تمام عمرم میشه.... ای کاش بشه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



حذف کرد حتما
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/ کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
2731
یه بار رفتم ساعتمو باطری بندازم ، ساعت سازه کلی خنگ بود و منو معطل کرد آخرشم نتونست تو راه برگشت رفتم آرایشگاه با خانم آرایشگر دوست بودم تا نشستم رو صندلی کلی پشت ساعت سازه حرف زدم حتی بهش گفتم مرتیکه صد کیلویی آرایشگره هی ابرو مینداخت بالا من نمیفهمیدم چی میگه تا اینکه یه خانمی بدون اینکه کارشو انجام بده سرشو انداخت پایین از آرایشگاه رفت بیرون . تازه ارایشگر بهم گفت این خانم ساعت سازه خخخخخخخخخخخخخ
منم یه بار از یکی از استادامون داشتم پیش همکارم بد میگفتم و خلاصه هی گفتم اله بله درس خوب نمیده بیسواده و از این حرفا برگشت بهم گفت اسمش چیه گفتم فلانی گفت ای بابا این که فامیلمونه یعنی تنم با این حرفش گر گرفتااااااااا حالا هی برمیگشتم عقب فکر میکردم چیا گفتمممممممممممممم

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع). خدایا هزاران مرتبه شکرت. انشاالله همه به آرزوی قلبیشون برسن. آمین

هفته پیش رفته بودیم دیدن یکی از اقوام که خانومش تازه زایمان کرده بود بابای بچه اومد دم در استقبال شوهر منم سریع گفت چشمتون روشن منم میخواستم بگه قدم نو رسیده مبارک هول شدم یهو گفتم چشم نو رسیدتون مبارک همه ترکیدن از خنده
یه بار من با مدیر کارخونمون داشتیم از اوضاع بد شرکت و چکهای برگشتی صحبت میکردیم با قیافه خیلی جدی گفتم آقای فلانی اوضاع خیلی عمر در عقربه دیدم چند ثانیه مکث کرد سریع خداحافظی کرد رفت منم پیش خودم گفتم وا چرا اینطوری کرد یهو یاد حرفم افتادم که چی گفتم
منم موقعی که زایمان کرده بودم، البته یه ده بیست روز بعدش، نمیدونم چم شده بود هر کسی میومد دیدن من و بچم موقعی که میخواست بره میرفتم تا م در بدرقش کنم هی اونا بهم میگفتن شما برو تو برو استراحت کن منم خنگ میگفت نه حالا میرم شما بفرمایید بنده خداها خودشون دااشتن میرفتن منم هی میگفتم بفرمایید چند بار این کارا واسه مهمونا کردم که دگه همسرم صداش در اومد گفت بخدا نمیخواد بیای بدرقه آبرومونا بردی
یه گل دارم دوستش دارم منتظر دومیشم
یه دوست دارم خیلی ساده ست گفت پیکان بابامو برداشتم رفتم خرید!!بعد گفت از خرید که برگشتم هر چی کلید انداختم درش باز نشد هر کار کردم نتونستم درشو باز کنم زنگ زدم بابام اومد که کمکم کنه بعد دیدیم پیکان ما چندتا ماشین جلوتر پارکه اون یه پیکان دیگه بوده
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/ کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
تازه عقد کرده بودیم از عروسی یکی از دوست های همسرم می اومدیم دوتا از دوست هاش که مجردن به همراه پسر خاله داماد توی ماشین ما بودن دنبال ماشین عروس از یه ماشینی یه دختره هی گل پرت می کرد روی ماشین ما و برای ماشین ما سوت جیغ می زد منم گفتم این هم دیده ماشین ما پر از پسره هی دره نخ میده یهو پسر خاله داماد گفت اون خواهر منه
یه بار خاهرم داشت نماز میخوند زنگ خونه مامانمو زدن مامانم که فهمید سرایداره چون کار واجب باهاش داشت چادرو از سر خاهرم وسط نمازش کشید سرش کرد رفت درو باز کنه!!!!!!!!!!!!
کاش چون یاد دلانگیز زنی میخزیدم به دلت پر تشویش/ ناگهان چشم تورا میدیدم خیره بر جلوه زیبایی خویش/ کاش چون اینه روشن میشد دلم از نقش تو و خنده تو /صبحگاهان به تنم میلغزید گرمیه دست نوازنده تو...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز