خشونت شوهرم در بارداری

سلام منم پنج ماه باردارم.میرفتم سرکار از پله ها افتادم بعد احساس کردم به ابریزش افتادم رفتم پیش دکتر معاینه کرد گفت اره مایه میاد باید حتما سونو و تست امنیو شور انجام بدی اگه مثبت شد باید بستری بشی زنگ زدم به شوهرم گفتم مرخصی بگیر بیا باهم بریم گفت من میارم دفترچه تو خودت برو من الان نمیتونم.خلاصه اومد دفترچه رو بهم رسوند دادم دکتر سونو و تست تو دفترچم نوشت دوتا سونوگرافی معرفی کردن یکیشون که وقت نداشت اون یکی بهم وقت داد و شنیده بودم که خیلی دقیقه و کارشون خوبه.خلاصه بعد کارم رفتم واسه سونو که ازاد بود ۱۰۰تومن شد به شوهرم زنگ زدم مثلا خبر بدم که من اومدم سونو انجام بدم گفتم ۱۰۰تومن شد شروع کرد به داد زدن که چرا رفتی اونجا و...

از اون روز که خداروشکر همه چیز خوب بود با شوهرم قهرم بهم گفت بیخود کردی رفتی اونجا سونو دادی حالا من خودم کار میکنم و نیاز مالی تو زندگیم نداریم هم بماند. تازه میگه ازت دلخورم و قلم پاتو میشکنم بدون اجازه من یه جایی بری.خیلی جالبه بهش میگم خوبه نرفتم پارتی,کافی شاپی خوش گذرونی.کاری که تو باید انجام میدادی رو خودم انجام دادم ولی هیچ فایده ای نداره خیلی بی منطقه اصلا حرفاش با عقل جور در نمیاد کل اعصاب و روانم و به هم ریخته به خاطر پول ازش بدم میاد 

سلام گلم منم ماه پنجم بارداریمه امروز شوهرم کلی کتکم زد بخاطر اینکه بهش گفتم مسائل زندگیمونو به دیگران نگو شادی و رفاه مردم واسش مهمترن تا من

میشه بگی وصعیتت بعدت چطور پیش رفت؟

منم باردارم شوهرم میگه بچمو بکشم و من قبول نکردم واسه همین خرج بارداریمو نمیده و من الان بدون پول حتی یه دکتر هم نرفتم.

میشه بگی وصعیتت بعدت چطور پیش رفت؟

منم باردارم شوهرم میگه بچمو بکشم و من قبول نکردم واسه همین خرج بارداریمو نمیده و من الان بدون پول حتی یه دکتر هم نرفتم.

منم ازش متنفرم

از ترسم شبا جدا میخوابم

شما شرایط و درک نمیکنید چون نیستید تو این شرایط.لطفا قضاوت نکنید

خیلیا مدت زیادی از ازدواجشون گذشته و شوهرش همش بچع نداشتن و بهانه بد خلقیش میمنه بعد که بچه میاد میفهمی همش دروغه.خیلیا ناخواسته بوده.خیلیام فک کردن بعد سالها خوبه بچه بیاد و انگیزه ای بشه برا بهتر زندگی کردن و هدفدار شدن زندگی گاهی جواب داده گاهی نه.همه که شرایط طلاف ندارن پس مجبورن به این زندگی ادامه بدن

با این همه نازایی بی علت بچه نیاوردن هم لرای زن خطره .خصوصا اگه سنشم بالای ۳۰ باشه

سلام عزیزم.یک هفته بعد اون قضیه که با شوهرم قهر بودم خودش اومد سرصحبت باز کرد واشتی کردیم ولی همچنان اشتباهشو قبول نمیکرد و من و محکوم میکرد اما من باهاش کل کل نکردم کم کم اروم شد و تااخر بارداری هوامو داشت و اونجایی که دوست داشتم زایمان کردم و الانم دخترم یک و نیم ماهشه.انشاالله تو هم مشکلت رفع بشه و به سلامت نی نی گلتو بغل بگیری

شرايط منم عين شماس دقيقا و دكتر وقت گرفتم برم كه نزاشت و نبرد منو و هيچ پولي نداد كه برم من بدبختيم اينه كه تو يه كشور ديگه ام اگه ايران بودم كه خودم همه كارامو ميكردم اما اينجا نه زبونشون و بلدم نه پولي دارم از خودم ...الان وقت غربالگريمه و منو نميبره ميگه بچه اي كه ميخواد سقط شه من نميبرم فقط هروقت خواستي سقط كني ميبرم دكتر...همشم دعوا داريم جنگ و تنش واسترس همشم تهديدم ميكنه به كتك واقعا نميدونم چيكاركنم مغزم ديگه كارنميكنه انقد گريه ميكنم ديگه خودمم دارم ميميرم اصلا نه خواب دارم يه زره ام كه ميخوابم همش ازخواب ميپرم و كابوس ميبينم ...برام دعا كنيد 

سلام عزیزم 

منم باردارم و همش اذیت میشم از طرف شوهرم 

اوووووف تازه عضو شدم

جایی نبود که بتونم دردم رو بگم گفتم اینجا حداقل خودمو خالی کنم 

از اولش هم اخلاقش گند بود و هست 

همش سر چیزای الکی دعوا راه میندازه 

الانم که میگفتم باردارم درک میکنه میبینم نه خر اومده خر ادامه میده خرم میمیره

مردای دیگه زنشون حامله میشه بد اخلاقی میکنه هم باهاش خوب برخورد میکنن 

اما من نه ویاری داشتم نه اذیت کردم نه بداخلاق شدم یعنی همونی هستم که بودم 

ولی شوهرم که ای کاش ازدواج نمیکردم باهاش روانیه

همیشه هم سر چیزای الکی چنان دعوایی بپا میکنه و همشم تقصیر رو در من میبینه که تو باعث عصبانیت منی 

فرداشم مهربون میشه و انتظار داره از همون جای قبلی ادامه بدیم

خیلی پشیمونم که باردار شدم 😔