2737
2734
عنوان

مهدکودک گل های مطهر

| مشاهده متن کامل بحث + 863 بازدید | 25 پست
با سلام ، منم وظیفه انسانی خودم میدونم مثل همه مامانای امیدفردایی ، از جاییکه فرزندم نصف از اوقات روزش رو میگزرونه و خوشحال برمیگرده خونه حمایت کنم ، دستتون درد نکنه امیدفرداییها ، مخصوصا از اینکه از تمام روز و تمام ساعت حضور بچه ها تو فیسبوک عکس میزارید ،نمیدونید وقتی ۱۲ ظهر میرم پیج فیسبوکتون رو میبینم که از غذای روز عکس و فیلم گذاشتید چه ارامشی بهم دست میده ،،،، بعد بچه ام که میرسه خونه و ازش میپرسم دقیقا مشخصات همون غذای روز رو میده ،،،، کارتون و خلاقیتتون برای تامین آرامش ما مادرا خیلی عالیه ،،، دست بوس همه تون هستم. این نوشته های مامانا ، همه ، حرفای دل منم هست ، SARA پست ها : 89 عضویت:1392/8/11 1394/4/15 - 8:06 صبح سلام ، من اطلاعات خودم را از امید فردا اینجا براتون مینویسم با توجه به اینکه ۲ تا از بچه هام جمعا ۶ سال هست میرند امیدفردا و نظر خودم و برخی از دوستان که تو همین سایت هست با ادرس رابراتون مینویسم ، امیدوارممفید باشه . بنظرم بهتری اینه که اول صفح فیس بوکشون رو ببینید که همه والدین عضو هستند و عکس و فیم هر روز از بچه ها مون و کلاساشون توش هست و یه سایت آموزشی هم برای ما مادرهاست که بچه هامو نو سن مهد هستند ،( شعبه یادگارشون به غرب نزدیک هست) سایت تیزهوشان ( واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375 غزال: -مهد کودک و پیش دبستانی دو زبانه امید فردا.....ادرس شهرک غرب بلوار درختی سپهر 2-رونیکا دقیقا از 17 ماهگی رفته 3-بی نهایت رضایت دارم 4-از 7:30الی 15 5-مثل همون برنامههای غذایی که خودم برای بچم داشتم ...البته مضاف بر اینکه هر روز سوپ و ژله هم داده میشه...در کنار غذای اصلی...از جمله غذاها عدس پلو...و پلو و ماهیچه...ماکارانی که از مارک تک استفاده میشه ...استامبولی....خوراک لوبیا یا عدسی...وووو+سوپ با اب قلم ....و ماهیچه به همراه سبزیجات ....و البته سوپ جو سفید و قرمز...برنامه روزانه رو در بدو ورد به مادر داده میشود 6-برنامه تفریحی مهد بسیار عالی.....در روز از بازیهای عروسکی تا نقاشی روی مقوا و در و دیوار و اب ازی توی استخر بادی توی حیاط تا پلی هوس...وووو....که همش درسی دی ها ی که در انتهای روز...تحویل والدین می شود قابل مشاهده است. 7-برنامه اموزشی طبق متد کشور انگلستان میباشد که البته کامل در سایت این مهد در موردش اطلاعات داده شده است. 8-نور گیر.....محیط...یک ساختمان کوچیک....و البته تمیز. 9-چیزی که الان در تابستان من توی فیلمهای روزانه ازش میبینم...6 کودک با دو مربی و یک کمک مربی که کمک مربی فقط کارهای تعویض لباس و پوشک رو انجام میده تا غذا دادن بچه با خود مربیه. 10- بسیار ید طولانی رو گذروندم.......از ماه بهمن 87 تا اردیبهشت 88 حدود 10-12 مهد رو رفتم و دیدم....و در اخر این مهد با تفکرات من از همه پرفکت تر بود. در مورد ادرس سایت مهد امید فردا هم باید بگم. http://www.omidfarda.com/ برای توضیحات کاملتر میتونید پست ارامم چون نسیم در دشت در این وبلاگ رو مطالعه کنید.... http://runika.persianblog.ir/ نسترن سلام من و خواهرم بعد از بررسی شاید40 تا مهد دخترامون را میبریم امید فردا . ائلش که رفتیم گفتند جا نداریم و دم درش هم نوشته بود پذیرش نداریم که راستش ازاین جمله جا نداریم خوشم نیومد حدود8ماه تو لیست انتظارشون بودم ولی الان خیلی راضیم و از یرسنل دلسوز و مدیریت مدرن و منظم خانم دکتر رضابخش خیلی ممنونم که جو دوستانه و مهربونی ایجاد گرده . بچه من روزجمعه هم دوست داره بره مهد .آدرسش شهرک غرب . بر یادگاره .88363۴34 فکر کنم سایتشونwww.omidfarda.net یا www.omidfarda.ir باشه. پست ها : 15 عضویت:1392/8/11 1394/3/29 - 11:02 عصر پسر منهم ۲ سالی میره امیدفردا . منم خیلی راضیم ، همه چی پسرم خیلی تغییرات مثبت داشته ، غذا خوردنش خوب شده ، با بچه ها خوب بازی میکنه . اسم پسرم چند ماهی تو لیست انتظار شون بود ، من چون باید میرفتم سر کار پسرم رو بردم نزدیک محل کارم . اما جذبش نکردند و تو اون چند ماه ۲ تا مهد عوض کردم ، تا نوبتش شد و رفتم امیدفردا ،منم اولش کلی تحقیق کردم ، حدود بیشتر راضی بودند ، اونوقتا من خیلی نگران بودم . بیشتر روزها تماس میگرفتم که برام که کلاس پسرمو ضبط کنند ، اونا هم بیشتر روزها یه سی دی به من میدادتد ، حالا که نزدیک ۲ سال گذشته خیلی آرامش دارم . حتی به قول مادر رونیکا وقتی پسرم خونه مادرم هست اونقدر ارامش ندارم که پیش مربی اش تو امیدفرداست ، از سمیه جون ،پریسا جون، سایه جون ،،، و همه پرسنل امید فردا و مخصوصا از خانم دکتر خیلی ممنونم که این آرامش رو برای من و خانواده ام مهیا کرد . (0) minadi پست ها : 17 عضویت:1394/4/1 1394/4/2 - 5:40 عصر مامان ساتیار از اینکه ما را به امیدفردا معرفی کردید ازتون ممنونم و برای ساتیار جون موفقیت آرزو میکنم . متن از مامان سامیار : اماااااااااا امروز اخرین روز حضور ساتیار توی مهد امید فردا هستش ... راستش این روزا که زمان ثبت نام تابستونی بچه هاست چند تا میل و چند تا پیغام در مورد "مهد امید فردا "در یافت کردم و یاد روزایی افتادم که از این مهد به اون مهد دنبال مهد مناسب بودم به خاطر همین خواستم چند سطری در مورد تجربه شخصی خودم در مورد این مهد بنویسم که شاید بتونه کمکی به دوستان عزیزم بکنهساتیار تقریبا ۳ ساله که توی مهد امید فردا روزهاشو سپری کرده ...روزای اول خوب تجربه خیلی خوبی واسه هیچ مادری نیست که از وابستگی های خودش و بچش صرف نظر کنه و کودک دلبندشو به مهد بفرسته امااا مهد سر فصل جدیدی توی زندگی مادر و کودک هستشبازی با همسن و سالها ، یادگیری مطالبی که واقعا بچه ها از پدر و مادر خودشون نمی پذیرن ، یاد گرفتن نوبت ،مورد توجه قرار گرفتن به اندازه ! تقسیم خوراکی و اسباب بازی ....و خیلی چیزای دیگه که با توجه به دنیای این روزهای خانواده ها و تک فرزندی برای هر بچه ای لازم و واجبه ......من به شخصه تجربه خوبی از مهد فرستادن ساتیار داشتم . امید فردا روی زبان خیلی تاکید داره و انصافا مکالمه رو خیلی خوب با بچه ها کار می کنه ....نقاشی ، سفال ، آزمایشگاههای مختلف مثل زیست که امروز دارن و اگه پرنده خونگی داشته باشن امروز با خودشون می برن ، توی تابستونا آب بازی توی حیاط مهد ، جشنای مختلف مثل هالووین ، کریسمس ، جشن یلدا ، جشن نوروز ....عکاسی از بچه ها توی روزای خاص ، هفته ای یک روز موسیقی ، تولد ، زبان ،بازی های گروهی ، نمایش عروسکی برای اموزش مطالب مهم و غیره .... داره ..البته کلاسای کاراته ، باله ، شطرنج ...با هزینه جداگونه داره ... تو روزای اولیه ورود بچه ها به مهد خیلی همکاری خوبی دارن و همه روزه سی دی فعالیت های اون روزو برای مادر می فرستند که باعث دلگرمی خانواده تو روزهای بدو ورود می شه ...برخورد مربیان خیلی خوبه ....هر کلاس تقریبا ۱۰ الی ۱۵ کودک داره و دو مربی ....یه مربی مخصوص تحویل بچه ها از دم ماشین و کارای مربوط به استفاده از سرویس بهداشتی هستشو اما معایبش برنامه های بیرون از مهد کم ، فضای کوچک ، ....هستش ...به طور کلی به عنوان مادری که پسرمو ۳ سال توی امید فردا گذاشتم از این مهد راضی هستم ..پسرم هر روز با رضایت می ره و حتی بعضی وقتا گله می کنه که چرا زود اومدی دنبال من و همین برای من کافی .....به طور کلی انتخاب مهد کودک به نظر من یه موضوع کاملا شخصی که از فردی به فرد دیگه کاملا فرق می کنه ...از نظر من معیارهای انتخاب مهد کودک هر فردی متفاوته ...ولی چیزهایی که به صورت کلی مشترکه رو سعی کردم توی این پست بنویسم ، در هر صورت اگه کسی سوال داشته باشه چون دسترسی به ایمیل ندارم توی همین جا جوابشو می دمالبته می تونید فعالیتهای پارسال امید فردا رو توی فیس بوک به ادرس www.facebook .com/omidfara1375 ببینید.از ۴ تیر ماه کلاسای تابستونی مدرسه "مهر ایلیا" شروع می شه و اولین روز بچه ها می رن باشگاه ****** و فوتبال و شنا دارن .... واقعا مثل روزای اول مهد استرس دارم ...نمی دونم امیدوارم ۴ ۵ سال دیگه بیام از تجربیات خوبم در مورد مدرسه براتون بنویسم، راستش یه کم دلم می سوزه که ساتیار پیش دبستانی توی امید فردا نمی گذرونه اخه تازه زبانش راه افتاده بود و کلی انگلیسی یادگرفته بود و الان می ترسم با رفتنش به مدرسه افت کنه ...هر چند مهر ایلیا هم روی زبانش تاکید داره و زیر نظر مجموعه اریانپور ولی به هر حال فقط دو روز توی هفته زبان دارن . نام خدا سرکار خانم دکتر رضابخش مدیریت محترم مرکز کودکان امید فردا با سلام امروز که این نامه را برای شما می نویسم احساسی دو گانه دارم. احساس شور وشعف از اینکه فرزندم به سنی رسیده است که وارد نظام آموزش رسمی جامعه می شود و می رود تا یکی از بهترین و زیباترین دوران زندگی خویش را تجربه کند.از سوی دیگر احساس اندوه زیرا برای ورود به این مرحله ناگزیر از ترک مدرسه امید فرداست. مرکز- و پس از آن مدرسه- امید فردا نخستین انتخاب من پس از بازدید از چند مهد بود وناگفته نماند که مانند هرمادری پس از ثبت نام فرزندم دراین مرکز هنوز دغدغه آن را داشتم که آیا انتخابم درست و بهترین بوده یا نه. وامروز که ۳ سال ازحضور مستمر فرزندم در این مرکز می گذرد می توانم با خیالی آسوده از انتخابم راضی باشم و خرسند ازاینکه مانند بسیاری دیگر از والدین مجبوربه تعویض چندین وچندباره مهد فرزندم نشدم. مرکز شما نخستین مکانی بود که فرزند من در آنجا اولین مهارتهای ارتباطی خارج از محیط خانه را فراگرفت ومن از شما وتمامی مربیان و همکاران محترمتان سپاسگزارم: برای تمامی آموزش های درسی ورفتاری که فرزندم فراگرفت، برای تمامی تعامل ها وارتباط هایی که فرزندم هرگز نمی توانست در محیط خانه بیاموزد، برای آموزش تمامی قوانین و نظم هایی که فرزندم برای بنا نهادن پایه های یک زندگی سالم بدان نیازمند است، وبرای تمامی لحظات شادوفراموش نشدنی ای که برای فرزندم خلق نمودید. ازصمیم قلب برای همگی شما عزیزان آرزوی سلامتی، شادی و موفقیت روزافزون دارم. ارادتمند پانته آ لطفی کاظمی مادر آریان غنی زاده minadi پست ها : 17 عضویت:1394/4/1 0 سلام مامانا ی عزیز ، نوشته ها ی اینجا گاهی ضد و نقیض است و،،، دخترهای من ۴ ساله که میرند، شعبه شمال غرب تیزهوشان امیدفردا ، واقعا ۹۵ در صد از نیازهامون تو امید فردا تامین میشه ، من متخصص اطفالم و حدود یک سالی میشه که در مورد تغذیه و تهیه غذا ی مناسب رشد کودک بصورت افتخاری بهشون مشاوره میدم . یکی از امتیازات امیدفردا اینه که بچه هایی رو که پرخاشگرند یا برای سایر بچه ها بد اموزی دارند جواب میکنند و قبول نمیکنند ، منم مثل مامان رونیکا ، سپیده جان ، سارا جان ، خانم صمیمی ، مامان آرتین و،،، همه اونایی که توپستهای قبلی رضایتشون رو اعلام کردند ، رضایتمندی خودم را اغلام میکنم و به همه اونایی که دنبال مهد برای بچه هستند توضیه میکنم خودشون برند یکی از شعبات نزدیک به خودشون رو ببینند . اگه دوست دارید عکس های موارد اموزشی و ساختمون و کلاسها و حیاط و عکس دختر های منو تو سایت تیزهوشان ببینید . شنیدن کی بود مانند دیدن تقدیم به دوستانیکه سایت تیزهوشان ( واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375 minadi پست ها : 17 عضویت:1394/4/1 1394/4/2 - 5:40 عصر مامان ساتیار از اینکه ما را به امیدفردا معرفی کردید ازتون ممنونم و برای ساتیار جون موفقیت آرزو میکنم . متن از مامان سامیار : اماااااااااا امروز اخرین روز حضور ساتیار توی مهد امید فردا هستش ... راستش این روزا که زمان ثبت نام تابستونی بچه هاست چند تا میل و چند تا پیغام در مورد "مهد امید فردا "در یافت کردم و یاد روزایی افتادم که از این مهد به اون مهد دنبال مهد مناسب بودم به خاطر همین خواستم چند سطری در مورد تجربه شخصی خودم در مورد این مهد بنویسم که شاید بتونه کمکی به دوستان عزیزم بکنهساتیار تقریبا ۳ ساله که توی مهد امید فردا روزهاشو سپری کرده ...روزای اول خوب تجربه خیلی خوبی واسه هیچ مادری نیست که از وابستگی های خودش و بچش صرف نظر کنه و کودک دلبندشو به مهد بفرسته امااا مهد سر فصل جدیدی توی زندگی مادر و کودک هستشبازی با همسن و سالها ، یادگیری مطالبی که واقعا بچه ها از پدر و مادر خودشون نمی پذیرن ، یاد گرفتن نوبت ،مورد توجه قرار گرفتن به اندازه ! تقسیم خوراکی و اسباب بازی ....و خیلی چیزای دیگه که با توجه به دنیای این روزهای خانواده ها و تک فرزندی برای هر بچه ای لازم و واجبه ......من به شخصه تجربه خوبی از مهد فرستادن ساتیار داشتم . امید فردا روی زبان خیلی تاکید داره و انصافا مکالمه رو خیلی خوب با بچه ها کار می کنه ....نقاشی ، سفال ، آزمایشگاههای مختلف مثل زیست که امروز دارن و اگه پرنده خونگی داشته باشن امروز با خودشون می برن ، توی تابستونا آب بازی توی حیاط مهد ، جشنای مختلف مثل هالووین ، کریسمس ، جشن یلدا ، جشن نوروز ....عکاسی از بچه ها توی روزای خاص ، هفته ای یک روز موسیقی ، تولد ، زبان ،بازی های گروهی ، نمایش عروسکی برای اموزش مطالب مهم و غیره .... داره ..البته کلاسای کاراته ، باله ، شطرنج ...با هزینه جداگونه داره ... تو روزای اولیه ورود بچه ها به مهد خیلی همکاری خوبی دارن و همه روزه سی دی فعالیت های اون روزو برای مادر می فرستند که باعث دلگرمی خانواده تو روزهای بدو ورود می شه ...برخورد مربیان خیلی خوبه ....هر کلاس تقریبا ۱۰ الی ۱۵ کودک داره و دو مربی ....یه مربی مخصوص تحویل بچه ها از دم ماشین و کارای مربوط به استفاده از سرویس بهداشتی هستشو اما معایبش برنامه های بیرون از مهد کم ، فضای کوچک ، ....هستش ...به طور کلی به عنوان مادری که پسرمو ۳ سال توی امید فردا گذاشتم از این مهد راضی هستم ..پسرم هر روز با رضایت می ره و حتی بعضی وقتا گله می کنه که چرا زود اومدی دنبال من و همین برای من کافی .....به طور کلی انتخاب مهد کودک به نظر من یه موضوع کاملا شخصی که از فردی به فرد دیگه کاملا فرق می کنه ...از نظر من معیارهای انتخاب مهد کودک هر فردی متفاوته ...ولی چیزهایی که به صورت کلی مشترکه رو سعی کردم توی این پست بنویسم ، در هر صورت اگه کسی سوال داشته باشه چون دسترسی به ایمیل ندارم توی همین جا جوابشو می دمالبته می تونید فعالیتهای پارسال امید فردا رو توی فیس بوک به ادرس www.facebook .com/omidfara1375 ببینید.از ۴ تیر ماه کلاسای تابستونی مدرسه "مهر ایلیا" شروع می شه و اولین روز بچه ها می رن باشگاه ****** و فوتبال و شنا دارن .... واقعا مثل روزای اول مهد استرس دارم ...نمی دونم امیدوارم ۴ ۵ سال دیگه بیام از تجربیات خوبم در مورد مدرسه براتون بنویسم، راستش یه کم دلم می سوزه که ساتیار پیش دبستانی توی امید فردا نمی گذرونه اخه تازه زبانش راه افتاده بود و کلی انگلیسی یادگرفته بود و الان می ترسم با رفتنش به مدرسه افت کنه ...هر چند مهر ایلیا هم روی زبانش تاکید داره و زیر نظر مجموعه اریانپور ولی به هر حال فقط دو روز توی هفته زبان دارن . (0) منم وظیفه انسانی خودم میدونم مثل همه مامانای امیدفردایی ، از جاییکه فرزندم نصف از اوقات روزش رو میگزرونه و خوشحال برمیگرده خونه حمایت کنم ، دستتون درد نکنه امیدفرداییها ، مخصوصا از اینکه از تمام روز و تمام ساعت حضور بچه ها تو فیسبوک عکس میزارید ،نمیدونید وقتی ۱۲ ظهر میرم پیج فیسبوکتون رو میبینم که از غذای روز عکس و فیلم گذاشتید چه ارامشی بهم دست میده ،،،، بعد بچه ام که میرسه خونه و ازش میپرسم دقیقا مشخصات همون غذای روز رو میده ،،،، کارتون و خلاقیتتون برای تامین آرامش ما مادرا خیلی عالیه ،،، دست بوس همه تون هستم. (0)
کاملا موافق نظر خانم مینا و سپیده و مامان ساتیار و،،، از پرسنل امیدفردا بخاطر همه زحماتشون ممنونم و به تون توصیه میکنم یه سر به سایتشون بزنید و واقعیت را به چشم ببینید ، بعد صحت یا کذب نوشته ها براتون مشخص میشه.واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام و صد سلام من از تجربه مهدکودک رفتن پسرم براتون مینویسم ، مهراد من اواسط خرداد ۲ سالش تمام شد و من به توصیه یکی از بیمارانم ، از حدود یکسال پیش مهراد رو تو لیست انتظار امیدفردا ثبت نام کرده بودم ،،،خیلی تلاش کردم که طبق استاندارد جهانی رشد اجتماعی کودک عمل کنم و از ۱۸ ماهگی بفرستمش مهد ، ولی بیشتر جاهایی که میپسندیدم ااز تو این سن قبول نمیکردند ، بهرحال حدود ۲ سالگیش از امید فردا با ما تماس گرفتند که نوبت مهراد شده و وقت مصاحبه برای من و همسرم گذاشتند ،،، جمع و جور کردیم و رفتیم،،، فضای کوچک و شاد و رنگی و مویسق بچه گانه و خضوصا بچه های شادی که در حال بازی و اموزش بودند مهراد را خیلی جذب کرد ،،، چند دقیقه نگذشت که مهراد رفت کنار بچه ها ، حدودا یک ربع منتظر شدیم تا نوبت ما شد که رفتیم دفتر خانم دکتر . خانمی که با یه لبخند جلو پا مون پاشد و ما را دعوت به نشتن کرد و،،،، از ما سوالاتی کردند و همزمان رفتار مهراد را تجزیه تحلیل مبکردند ،،، جالب اینجاست که من که کار تخصصی ام اطفال هست ، میدم که چقدر اطلاعاتشون به روز و همه جوانب رشد عاطفی و احساسی و اجتماعی و کلامی ،،،، کودک را اگاهی دارند و خیلی خوب و درست رفتار و گفتار مهرادم و شیوه ارتباطی مهراد را با بچه ها ارزیابی میکنند و نقاط ضعف و قرت را به حق تشخیص میدند ، همسرم ته دلش هنوز میخواست که با پرستار سر کنیم ،،، ولی بعد از ۲۰ دقیقه مذاکره ، دیدم همسرش موضعش عوض شد و حالا به خانم دکتر اصرار میکرد که زودتر مهراد را قبول گنند ، خب من خیلی خوشحال شدم که ، حالا دیگه مسولیت عواقب حضور مهراد در مهد فقط با من نیست و شوهرم هم خودشتقاضا و حتی بیشتر از من مصر هست ، راستشو بگم خیلی خوشحال شدم ، ما همزمان مهراد را از دوربین میدیدیم و در مورد اینکه پسرم چه شرایطی را باید روزای اوال طی بکنه صحبت میشد. نفر قبلی که از دفتر خانم دکتر در اومده بود بچه اش بغلش بود و فکر کنم ثبت نامش نکرده بودند و معرفی اش کرده بودند جای دیگری ، منم منتظر بودم که ببینم تکلیف مهرادم چی میشه ،،،، حس خوبی داشتم و احساس خودمونی بودن میکردم ،،، بقیه اش رو هم براتون سر فرصت مینویسم
بازم سلام حالا که مهراد خوابیده ، شوهری هم شیفت بیمارستانه ، بقیه تجربه پسرم از مهد کودک شو براتون مینویسم. آره میگفتم ،نفر قبل از ما که از دفتر خانم دکترشون در اومده بودند و بچه شونم بغلشون بود ، مثل اینکه ثبت نامش نکرده بودند و کمی ناراحت بودند و میگفتند چرا زودتر به ما نگفتید ما چند ماه تو لیست انتظار بودیم و،،،، ما که رفتیم تو من همین رو گفتم ،که اگه قرار ما رو هم رد کنید الان بگید ، خانم دکتر گفت باید با هم صحبت کنیم و ضمنا رفتار کودکتون رو منتور کنم بعد بهتون بگم و بعد با روی خوشی گفت : ما امید مون این که کودکتون و همه بچه های متقاضی رو قبول کنیم ، و میدونم احتمال داره که اگه بچه ای را بدلیل انزوا یا پرخاشگری ویا،،، قبول نکینم والدینشون ناراحت میشند ،و احتمال داره بد هم بگند و علیه ما شایعه سازی هم بکنند و،،، ولی ما هم مطابق استانداردهای خودمون پذیرش میکنیم ،،، بهرحا ما اوکی را گرفتیم و اومدیم بیرون ، مهراد خوشحال و خندان کنار بچه ها بود و بازی میکرد ، و من منتظر بودم ببینم شوهری چکار میکنه ، تا اینجا من تنهایی همه کارهای مهدش را کرده بودم و تازه تو دفتر امیدفردا و بعد از مصاحبه بود که بنظر می امد که شوهری متقاعد شده که مهد برای مهراد بهترین گزینه است ، رفتیم پذیرش بگیریم ، خانمی اومد جلر و برگه های ثبت نام را خیلی با احترام به ما داد و راهنمایی مون کرد ، از اینجا به بعد بود که شوهری مشتاقانه امور را پیگیری میکرد ، منم خوشحا خودمو کنار کشیدم ، بعد که با شوهری صحبت میکردیم ، گفت : من اصلا فکر نمیکردم تو ایران این کسی اینقدر نسبت به همه مسایل کودک اگاهانه و تخصصی برخود بشه و تصورم از مهد چیز دیگری بود ، ته دلم خیلی از انتخابم تا این مرحله خوشحال بودم که امیدفردا تونسته بود نظر همسرم را جلب کنه و مسولیت انتخاب را بین ما تقسیم کنه ،،، بهر حال ما اون روز ثبت نام کردیم و قرار شد تلفنی به ما اعلام کنند که از کی میتونم مهراد را ببرم ،،،وای خدا ،،،مهراد من تو تیزهوشان قبول شده بود،،، چه خوب و عالی... راستی تا کید کرده بودند که باید ۳ روز تا یک هفته اول من اونجا باشم . که منم باید اینو با محل کارم تنظیم میکردم ،،، ما رفتیم و منتظر تلفن امیدفردا بودیم و همون کارهایی که خانم دکتر توصیه کرده بود برای مهراد انجام میدادیم ، هر روز چند بار فیلمهای کلاسا شون رو که از توفیسبوکشون برای مهراد باز میکردم و مهراد ذوق میکرد، ما منتظر خبر از امیدفردا بودیم. ببخشید که خوابم گرفته سعی میکنم بقیه رو فردا براتون بنویسم ، شب خوش
2728
Minadi jan va ninidr میشه بگید کدوم بیمارستان کار میکنید؟ برای اینکه ابهامات در مورد مهد امید فردا از بین بره پرسیدم، ما مامانا واقعا دنبال ی مهد خوب میگردیم ،من شخصا تو این هفته 3 تا مهد دیدم
سلام ، شنبه همه دوستان زیبا آره می گفتم ، حدود ۱۰ روز بعد از طرف امیدفردا با ما تماس گرفتند و گفتند که پس فردا ساعت ۱۰ صبح من بهمراه مهراد اونجا باشم ، و ۳ روز تا ۵ روز هم باید همراهش برم و بعد بهم میگن که میتونه ادامه بده یا نه ، کمی هماهنگ کردن با محل کارم سخت بود ولی بهرحال اولویت من مهراد بود ، صبح با کلی ذوق رفتیم ولی من ته دلم کمی نگران بودم ، بهرحال وارد امیدفردا شدیم ، بچه ها داشتند با موزییک ورزش میکردند ، فضا شاد و نسبتا شلوغ بود ، مهراد نرفت سمت بچه ها و رفت سوار سرسره شد ، منم طیق آموزشی که بهم داده بودند هیچی بهش نگفتم یه کتاب توکیفم داشتم ، نشستم رو مبل و شروع کردم به خوندن ، ولی حواسم پیش مهراد بود ، دلم میخواست بره تو جمع بچه ها . صبر کردم ، حدود ۱۰ دقیق بعد مهرادم رفت کنار بچه ها ایستاد و به اونا نگاه میکرد ولی چون شعر انگلسی اونا رو بلد نبود نمیتونست هماهنگ با اونا باشه ، از مسولشون پرسیدم برم کمکش کنم ، گفت نه اصلا ،،، بعد دیدم معلم ورزششون مهراد و صدا کرد و گفت شما بیا کلاه پلیس رو بگزار و مواظب باش بچه ها از خط خارج نشند. وای خدا ی من ، مهراد رفت جلو ، با دقت نگته میکرد که مسولیش رو درست انجام بده، دیگه کم کم قاطی شده بود ولی بیشتر کنار معلم بود ، دیگه حواسش به من نبود . منم طبق دستورالعمل شون چند بار پا شدم قدم زدم ، رفتم تو حیاط و امدم ، یکساعت گذشت ، مهراد خوشحال بنظر میرسید ، ولی دیگه باید می رفتیم ، مهراد رو صدا کردم که بریم ، ازم خواست که بازم باشیم ، بازم طبق دستور شون گفتم باشه ۳ دقیقه من منتظرت میمونم ،،، خلاصه اون روز شاد و خوشحال برگشتیم ، تو راه مدام با ذوق و شوق از پلیسمن شدنش میگفت ، طبق قرار با شوهری تماس گرفتیم ، مهرا به پدرش هم گفت که پلیسمن شده و خواست که بریم عکسا شو ببینیم . به من هم توصیه شده بود که برم تو پیجشون و تکنیکهای رفتار با کودک را بخونم تا بتونم اجرا کنم ، رفتیم خونه تا به امید خدا فردا برگردیم ببنیم چطور میشه ، ولی ارامش بیشتری داشتم برای فردا. تا بعد به خدا میسپارمتون
2738
خب وسط این همه تبلیغات پر وپیمان مهد امید فردا منم یه توضیحی راجع به این مهد گلهای مطهر که عنوان تاپیک هست بدم..... از مهد گلهای مطهر یه بار بازدید کردم وخیلی نظرم را جلب نکرد ....فضای مهد تم کاملا مذهبی داره ..پرسنل چادری هستن (که البته این موضوع اعتقادات شخصی هرفرده وبه من ربط نداره) اموزش قرآن هم دارن...فضای بازی وسرگرمی خیلی محدود بود وحیاط نداشت (یا من ندیدم)اجازه بازدید از کلاسها را ندادن وگفتن باید درساعت بازدید که صبح هست بیایی ...یه حالت گرختی داشت وفضاش هم به دلم ننشست وکلا صرف نظر کردم.......البته من خیلی اتفاقی از کنار این مهد رد شدم وهیچ شناخت قبلی نداشتم ولی دیدم برخی مادرها هم خیلی تعریف می کردن وراضی بودن اعلب مامانها هم چادری بودن
با کودک خود ... با شوهر خود .... آن گونه رفتار نکن که او هست.... بلکــــــه آن گونـــــه که تـــــــــــوـ دوســت داری او بشـــــود
موضو ع امیدفرداست منم نظرمو مینویسم . والا من که خیلی از امیدفردا راضیم ،چون همیشه آدم میتونه بره بچه اش رو ببینه ، من ۱۵ روز اول هر روز با بچه ام میرفتم و با م مربی و بچه ها با هم بازی میکردم ، تا بچه ام به مربی اش عادت کرد بعد دیگه ماندگار شد، هر چند وقت یکبارم ه میرم کلاسشونو میبینم ، طی این یکسال همه چیز خوب هست و غذا خوردنش خوب شده ، روزای تعطیل هم میگه میخوام برم پیش ساناز جون ، انگلیسی شم خیلی راه افتاده، با خیلی از مادرا دوست شدم ، یعنی برنامه اشنایی مادرا با هم دارند ، مثل صبحانه خوری مشترک و سینما و تاتر جمعی که رویا جون مسولش هستند ،
ماها که بچه ها مون امیدفردا هستند خیلی راضی هستیم ، ادم امکان داره بر اساس تبلیغات بره جایی رو ببینه و تحقیق کنه ، ولی بعدش بر اساس شعورش اونجا رو برای بچه اش مناسب میدونه ، شعورش را نمی زاره کنار و به تبلیغات اعتماد کنه . هر روز ظهر که ما میریم دنبال بچه ها کلی آدم اونجا تو نوبتند که بچه ها شونو ثبت نام کنند .
روز به روز هم داره شعباتشون اضافه میشه و چند وقت پیش هم که افتتاحیه شعبه ۲۳ شون بوده و روی در ورودی هم که نوشتند ظرفیت تکمیل است .
خدا حفظشون کنه کار خوب میکنند و حسابی هم طرفدار دارند .
رقبای کاریشون میان اینجا چیزای غیر واقعی منویسند ، ولی واقعیت را باید از نزدیک دید . همینکه هر لحظه که بخواهیم میتونیم بچه من رو ببینمیم خدا رو شکر
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687