2733
2739
عنوان

این جنین دختر است....

| مشاهده متن کامل بحث + 117179 بازدید | 362 پست
انشاالله همیشه سلامت باشه مصلحت بوده که دختر باشه حتما خدا بهتر از شما صلاحتون رو میدونه و در ضمن عل ...

والله منم علائمم مثل این که پسر٫اماتست آمینوفعلادادم شفاهن گفتن دختر٫هنوزسونوتعیین جنسیت نرفتم اونم برم ببینم آیاصددرصدیانه!بچه اولم هم دختراینم بهم گفتن دختر،خودم دوس داشتم این جنسش فرق کنه٫نه بخاطرحرف مردم٫آخه خودم خیرازخواهرندیدم نمیخواستم دخترمم بعدبزرگ شدنش تنهابشه٫من خواهردارم اماتنهام بازم...نمیدونم صلاح خدادراین بوده شایدبچه هام خواهرای خوبی بشن..خدابه همه بده وعاقبت بخیربشن٫سلامت،وهوای هم درآینده داشته باشن همین

نمیخواستم با این تاپیک کسی را ناراحت میکنم میخواستم یکی یکی با دلیل و منطق بگه اشتباه می کنم بیاد س ...

یعنی واقعا خاک توسرت ‌.‌حیف توکه بشه اسم مادرگذاشت .واقعا بی لیاقتی...کوته فکری ...حیف اون جنین ...چقدر مادرا بچشون سقط شده دلشون خون شده ....حتما باید تجربه کنی احمق؟؟؟احساس چیه .‌پس انسان نیستی ....تف به این طرز فکر وانسانیتت ...اون بچه گناه داره ولی لیاقت نداری تااخرعمرمادربشی!خاکتوسرت حالم بهم خورد فکرنمیکردم ادمی مثل شماام وجودداشته باشه!


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سونو ممکنه اشتباه کنه حالا بچه ات چی بود دختر یا پسر الان برات فرقی میکنه؟؟؟

اولین بار ۱۰ سالم بود که از پنجره انباری کوچه رو نگاه کردم تو رو توی قاب پنجره دیدم وقتی گفتی بیا دوست بشیم فک کردم یه دوسته دیگه پیدا کردم اونروزا حتی فکرشم نمیکردم دوستی با پسرهمسایه بد باشه وقتی اولین نامه دومین نامه و به ترتیب نامه هااومدن فهمیدم دوس عادی نیستیم وقتی هردومون از برادرم چک خوردیم بابت دوستیمون یقین پیدا کردم عادی نیس روزی که شنیدم بخاطره چکی که من خوردم برادرمو زدی فهمیدم من برای تو یه دوست معمولی نیستیم وقتی توی ۱۴سالگی اولین خواستگار اومد برام گفتی خط میندازم توروش اگه بیاد خونتون مطمئن شدم دارم درست انتخاب میکنم اما وقتی نتونستی شرط پدرمو برآورده کنی رفتی از شهرمون دنیا رو سرم خراب شد باخودم عهد کردم باهیشکی دیگه رفیق نشم اون روزا گاهی زنگ میزدی اما حرف نمیزدی ولی من صدای نفسهای تورو میشناختم وقتی ۱۸سالم شد بازم دوست شدم اما ن مثل تو فقط برا خوشگذرونی تفریح وقتی شنیدم برگشتی مطمئن شدم اون پیغام ها زنگها کار تو بوده اما باز به رفاقتام ادامه دادم وقتی شنیدی رفتیو تلفنی با بقیه دوست شدی من از تو خبر داشتم تو از من اما چرا غرور نزاشت حرفمونو بهم بزنیم وقتی تو ۲۱ سالگی گفتن برای بار هزارم داره خواستگار میاد گفتم اینم رد میکنم بره اما اما اینبار تو بودی به یه دسته گل با یه شیرینی با عمل کردن شرط پدرم من چقد نفهم بودم که نفهمیدم برای برآوردن شرط پدرم از شهرمون رفتی این دوستی یازده ساله بالاخره به بار نشست ما مال هم شدیم و من تاآخر عمرم عاشقانه دوستت دارم رفیق بچگیم❤️❤️❤️❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز