سلام منم بالاخره وقت کردم بیام و خاطره تلخ زایمانمو تعریف کنم . چهارشنبه بود مطب دکتر مصدق بودم 30 مهر برام سونو بیوفیزیکال نوشته بود گفت اگر درد نداشتی انجام بده منم چون درد نداشتم و 39 هفته و 6 روز میشدم انجام دادم تو خود صارم که وزن بچه گفت 2920 و همه چی خوب بود بعد هم نوار قلب نوشت مصدق برام nst که اونم از نظر خودش عالی بود همون روزم باهاش بحثم شد گفتم جدیدا خیلی از مریضهاتون درد طبیعی میکشن آخرشم سزارین میشن من نمیخوام اینجوری بشم گفت نه اینجوری نیست و خیلی هم عصبانی شد گفتم وزن گیری بچه کم نیست آخه من هفته 35 سونو داده بودم و وزن بچه 2560 بود بعد تو هفته 39 شد 2920 گفت نه چون طبیعی میخوای عالیه خلاصه برام nst دوباره نوشت و گفت یک روز در میون تا دردت بگیره انجام بده شنبه یعنی 3 آبان دوباره بیا آخرین مهلت هم تا 5 آبان بهت میدم منم خلاصه من برای جمعه رفتم دوباره nst اما اینبار یک بیمارستان دیگه نزدیک خونمون 2 بار ازم نوار قلب گرفتن و گفتن نوار قلبت اصلا خوب نیست باید همین الان بستری بشی منم چون صارم رفته بودم قبول نکردم و با رضایت منو همسرم از اون بیمارستان رفتیم صارم با کلی اضطراب رسیدیم اورژانس ساعت 8 شب چند نفر جلومون بعد کلی معطلی نوبت ما شد پزشک کشیک منو معاینه کرد بعد گفت دهانه رحمت 2 سانت بازه کیسه آبت هم نازک شده و نوار قلب بچت افت 1 دقبقه ای داره گفت سزارین میخوای یا طبیعی گفتم طبیعی زنگ زدن مصدق اون هم گفت بستری بشم و دوباره ازم nstگرفتن گفتن خوبه بعد منو فرستان برای زایمان طبیعی اینقدر احمق هستن و گفتن میتونی شام بخوری یک شیشه هم روغن کرچک بهم دادن و خوردم بعد منو مانیتور کردن و گفتن 2 ساعت باید چک بشی خلاصه بعد 2 ساعت گفتن باید اورژانسی سزارین بشی نوار بچه خوب نیست ساعت 1:45 منو بردن اتاق عمل از ترس داشتم میمردم همینجور بالا میوردم حالم خیلی بد بود مصدق اومد و خیلی سریع منو سزارین کرد دلیلش هم گفت که بند ناف دور گردن بچه 2 دور پیچیده بوده وقتی بچه اومد بیرون سیاه و کبود بود یکم دیگه دیر میشد بچه خفه میشد بعد هم سونوگرافی مزخرف صارم تشخیص نداده بود که بند ناف دور گردن بچه هست وزن بچه هم که کلا اشتباه بود چون بچه من با وزن 2620 به دنیا اومد که اون هم مصدق باعثش شد چون به وزن گیری بچه تو ماه آخر دقت نکرد و میگفت خیلی عالیه روز اول زایمان بود که پزشک اطفال اومد برای معاینه بچه و گفت زردی داره بعد بچمو از پیشم بردن و NICU بستری کردن و گفتن باید تعویض خون بشه من حال خیلی خیلی بدی داشتم اون از زایمان ناموفقم اینم از بچه ام که ازم دور کرده بودن شب شد و میخواستم برم بچمو ببینم اما اجازه ندادن تا اینکه فردا صبح رفتم و دیدم بچمو تو دستگاه گزاشتن و کلی سرم بهش وصله حالم خیلی بد بود همش میگفتم نکنه مشکلی پیدا کرده بچم تو اون حال میددمش همش گریه میکردم روزها انگار نمیگذشت 3 روز بچمو نگه داشتن اصلا حال خوبی نداشتم اونجا بچه ها کلی گریه میکردن اما کسی نبود ساکتشون کنه بهشون شیر خشک دادن این چند روز دیگه خیلی بی قراری که میکرذن به ما میگفتن و میرفتیم شیر میدادیم مصدق هم اصلا نیومد منو ببینه یه پزشک جای خودش گزاشته بود شبیه خانی که اونم نیومد یه نسخه رو کاغذ نوشتنو برام آوردن فقط دعا میکردم هر چه زودتر از شر این بیمارستان خلاص شم و بچه م خوب شه تو همون هین هم خواستم برم پیش دکتر صارمی و شکایت کنم که جلومو گرفتن و نزاشتن و یه دفتر دادن که شکایتمو تو اون بنویسم و گفتن پیگیری میشه روز آخر هم که داشتیم میومدیم قرار بود متخصص اطفال بچمو چک کنه که اونم نبود بیمارستان فوق العاده بی مسئولیت و بی تعهدی هست نسبت به مریض اما فوق العاده پولکی برای هر شب بستری پسرم 1 ملیون گرفتن من شکایتمو نوشتم اما تا امروز کسی جوابمو نداده من اصلا از انتخاب پزشک و بیمارستان راضی نبودم بچه م هم خیلی خیلی اذیت شد اونجا امیدوارم این بلاها سر کسی نیاد گل یخ جان شما هم شکایت کن و پیگیر باش امیدوارم حالت بهتر شه خیلی ناراحت شدم برات واقعا درکت میکن که چی کشیدی