فکر میکردم کسی تایپیکم نیاد مرسی از همدردیاتون واقعا یه وقتایی از مادر بودن خسته میشم پسر من خیلی دردسر داره خیلی بد مریضه و همیشه هم گریه او هست 4 سال و سه ماهشه هنوز گریه میکنه یه وقتایی واقعا میبرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
Watoowatoo پست ها : 5905عضویت:1391/5/31 1393/8/1 - 7:36 عصر [گزارش پست نامناسب] [حذف پست] [لینک مستقیم] [ارسال ایمیل] اینجور مواقع ادم فقط باید بشینه یخورده درددل کنه تا اروم بشه بتونه ادامه بده نباید این حرفا رو جدی گرفت خدا هم خودش میدونه
من میفهمم چی میگی اینقدرم لجم میگیره بعضیا میگن ناشکری نکن وخدا لجش میگیره حالا من بدتر ازتو سر نه ماه دختر اولم دنیا اومدنه سال بعد ناخواسته دومی الان ۶سالش ازوقتی اومده یه روز خوش نداشتم یا مریضی وبیمارستان ویا بهانه جویی وگریه اصلا ازبچه متنفرشدم منم میگم ایکاش زن دوم بودم وشوهرم عقیم تا لاقل نازمو بکشم بس که ازقوم شوهر کشیدم الان برادر شوهرم زن دوم گرفته روسرشونه خواهر درکت میکنم