2733
2734
سلام عزیزم من 20 روز پیش زایمان طبیعی کردم با اسپاینال البته زایمان دومم بود اولی رو هم با بی حسی اسپاینال 4 سال پیش انجام دادم و توی این 4 سال هیچ مشکلی نداشتم بیمارستان هم معمولاً تجربه نشون داده دولتی نباشه رسیدگی به مادر و نوزاد بهتره
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تـا مـیـتـوانی زیـبـا بـرقـص
تو بیمارستان دولتی انتظار رسیدگی نباید داشت تو بیمارستان اکبرآبادی چند روز پیش یکی از اشناها زایمان طبیعی کرد بچه رو آوردن خونه هنوز سرش خونی بود نشسته بودنش اصلا

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

تو بیمارستان دولتی انتظار رسیدگی نباید داشت تو بیمارستان اکبرآبادی چند روز پیش یکی از اشناها زایمان طبیعی کرد بچه رو آوردن خونه هنوز سرش خونی بود نشسته بودنش اصلا
2731
اره خواهشا یکی که تجربه اپیدورال داره بیاد دقیق شرح بده.منم دوست دارم طبیعی زایمان کنم البته بدون در ...

من تجربشو داشتم تو بیمارستان نیمه دولتی ده درصد ازادبا دفترچه تامین اجتماعی شیشصد هزار تومن شد دوسال پیش بیمارستان مهدیه تهران.ساعت ۱امپود فشار بهم زدن ساعت شیش امپول اپیدورال زدن ودرد صد درصدم به صفر رسیدو فقط دکتر میگفت زور بزن منم انجام میدادم کاملا بدون درد هیچی حس نمی کردم فقط احساس فشار داشتم همین .ساعت شیش وپنجاه وپنج دقیقه بچم به دنیا اومدو اما حدوداچهل تا بخیه خوردم دکتر از ساعت هشت تا ده داشت می دوختم اما بعد زایمانم هیچ دردی حس نکردم فقط بخیه ها می ریخت میشموردم تا دو ماه با شوهرم اصلا نخوابیدم.اما کادر بیمارستان خیلی ضعیف زیر صفر.سه روز تو بخش رایمان بستری بودم وهیچ کاری نمیکردن برام و رندانیم کرده بودن ونمی زاشتن از اتاقم برم بیرون وبه خانوادم خبر بدم تا روز سوم که حواس ایستگاه پرستاری پرت بود فرار کردم سمت در خروجی و کمک خواستم از شانسم شوهرم و خواهرم پشت در خروجی نشسته بودن وصدامو شنیدن .همسرم پلیس صد وده اورده بود و ریس بیمارستان همشون اومدن تو بخش و واسشون گفتم چه بلایی سرم میارن که ساع یک ظهر همون روز امپول فشار بهم زدن وبقیشم که توضیح دادم


من تجربشو داشتم تو بیمارستان نیمه دولتی ده درصد ازادبا دفترچه تامین اجتماعی شیشصد هزار تومن شد دوسال ...

بعدشم که به قول اون خانوم سر و کله بچم پر خون بود واصلا پاکشم نکرده بودن چه برسه به شستن.یعنی اونقدر این کمر بند کشی واسه درد سنج مادر وضربان جنینن اونقدر سفت بسته بودن که سر و گوش بچم تو سه روز حالت گرفته بود وکج شده بود وسونوگرافی مغزی نوشتن براش.سه روز اونقدر انتی بیوتیک بهم تزریق کردن که روز سومم هیچی ازم نمونده بودو وقتی بعد فرار وسر صدام شوهرم دیدم ترسید وفقط یه دم میگفت تو چرا اینجوری شدی و وقتی ریس بیمارستان وشوهرمو و مامورا رفتن ریس بخش یه رضایت نامه واسه شوهرم فرستادن که امضا کنه که امکان مرگ جنین و همسرتون هست و هیچ مسئولیتی ما ندارم و وقتی شوهرم مبره شکایت نامه تنظیم میکنه که بچم و زنم سالم واومدن بیمارستان و امضا نکرده بود تازه اومدن به من امپول فشار زدن اگر شوهرم امضا میکرد به جان دخترم ریس بخش زنان سر اینکه ریس بیمارستان فهمید چه گوهی دارن می خورن جنازه جفتمون تحویل شوهرم میدادن که واقعانم من تا الان که دخترم یک سال ونه ماهشه تازه دو ماهه که افسردگی بعد زایمانم خوب شده وسر پا شدم و به خودم اومدم.سه روز اندازه سه سال به من بد بختی دادن مخصوصا بعد از این که ساعت یک امپول فشار زدن و گفت که بچت توشکمت مرده منو ولم کردن رفتن تا ساعت پنج که یه ماما دیگه اومد بالا سرم و بعد کلی معاینه ودل داری دان ساعت شش امپول اپبدورال بهم زد و کلی با پرستارا و ریس بخش دعوا کردو خدا اون ماما رو فرشته نجات من و بچم فرستاد وتا اخر عمرم مدیونشم ودقیقا دوازده تا پرستار و چهارتاماما اورد بالا سرم تا بچم به دنیا اومد بچم داد بغلم ورفت و کلی براش دعا کردم.اگه دقت کنید تو پیامم تنش عصبی حس میشه وبا هر بار یاد اوری اون سه روز تا سه ماه افسرده و مریض احوالم خلاصه خواهریا بیمارستان مهدیه تهران نرید اگه جون خودتون وبچتون براتون مهمه.فقط خواستم بگم زایمان اپیدورال خیلی خوبه اما انتخاب بیمارستان خیلی خیلی مهم تره.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687