متاسفانه اینو فهمیدم ک داره بهم دروغ میگ اخه اوایل مامانش ازم خواستگاری کرد بعدا ک فهمید من مطلقه ام منصرف شد انگار
بعد دوبار بابت طلاقم بهم تیکه انداخته ب خودپسره گفتم مادرت مخالفه گفت ن مامانم پارسال قبل تو
ی خانم مطلقه ک ی بچه داره رو بهم پیشنهاد داده گفتم ن پس با تو موافقه گفت بچه پیش مادرشوهر سابقش بوده و خانمه تنها بوده مادرم خودش گفت خانم خوبیه من گفتم نمیخام
پس چرا واس من مادرش طلاقمو تو سرم زد
پریشبم تو پیام بهم گفت درست تموم بشه (ترم اخرم)چکار میکنی گفتم میرم طرح کنارشم استخدامی میزنم ایشالا قبول بشم اگ نشد بعدطرح کنکور میدم بعد گفت منم تا برج ۶کارامو درست میکنم واس بیان خواستگاری
دیشب نمیدونم چش بود خ بدحرف زد باهام البته ایشون مریضه هم مشکل باروری داره ک اواسط آشنایی بهم گفت باید عمل کنه نمیکنه میگ از درد میترسم ولی بازم فک میگنم دلیلش این نیست چون خانوادش خبر ندارن از مشکلش میخاد کسی نفهمه
دوم اینک هرروز باید قرص کلروپوکساید ۵۰۰بخوره فک میکنم دیشب نخورده بود حالتاش شبیه زمانهایی بود ک نمیخورد بداخلاق و عصبی میشه
قرصش مال اضطرابه مادرشم فهمیدم دارو مصرف میکنه وسواس داره نمیدونم چ دارویی بهم نگفت