واقعا نا امیدم از زندگی ...بعضی شب ها زار زدم از گریه خسته شدم ...الآنم بی حس شدم دیگ هیچی خوشحالم نمیکنه ...من اینقدر دختر پر انرژی بودم درس خون ...نداشتن حتی برم آزمون بدم ...معلم بشم ...ت خونه مثل زندانی ها از صبح تا شب 😔🖤💔
هزار تا آدم حسود دورم هستن نمیزارن نفس راحت بکشم
نمیخواستم با فامیل پدرم وصلت کنم خیلی عذاب کشیدم بقران اگر خودکشی حرام نبود خودمو خلاص میکزدم